ترانه ی پاپ
یخ کرده ام اما نه از سوز زمستان
اما نه از شب پرسه های زیر باران
یخ کرده ام یخ کردنی در تب، تبی که
جسمم نه، دارد باورم می سوزد از آن
یخ کرده ام اما تو ای دست نوازش
روح یخی را با چنین شولا مپوشان
گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد
یخ بسته ای پوشیده باشد یا که عریان
یخ کرده ام چون قطب آری این چنین است
وقتی نمی تابی تو ای خورشید پنهان
یخ کرده ام ! یخ کرده ام! ها … جان پناهم !
مگذار فریادت کنم در کوهساران
یخ کرده ام اما نه از سوز زمستان
اما نه از شب پرسه های زیر باران
یخ کرده ام یخ کردنی در تب، تبی که
جسمم نه، دارد باورم می سوزد از آن
یخ کرده ام اما تو ای دست نوازش
روح یخی را با چنین شولا مپوشان
گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد
یخ بسته ای پوشیده باشد یا که عریان
یخ کرده ام چون قطب آری این چنین است
وقتی نمی تابی تو ای خورشید پنهان
یخ کرده ام ! یخ کرده ام! ها … جان پناهم !
مگذار فریادت کنم در کوهساران
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:24
کاربر مهمان