ترانه با صدای مازیار
تو با این که مهربونی منو دست کم گرفتی
منو قابل ندونستی رازتو به من نگفتی
شاید از دست حقیرم واسه تو یه کاری ساخته ست
گر چه اسمم به گوش تو حالا خیلی ناشناخته ست
حرف بزن ای مهربون
منو از خودت بدون
حتی خنده هات مثل تلخی گریه ست
مثل لبخند دروغ آشنایی
تو رو خوب میشناسم از عاطفه سرشار
تو کجا با قصه های بی وفایی
حرف بزن ای مهربون منو از خودت بدون
گریه ارزونی چشمات اگه اشکی نیست بباری
حالا خالی کن با حرفات هر چی که تو سینه داری
واسه یک بار هم بذار من
محرم راز تو باشم
بذار آخرین ترانه واسه آواز تو باشم
حرف بزن ای مهربون منو از خودت بدون
تو با این که مهربونی منو دست کم گرفتی
منو قابل ندونستی رازتو به من نگفتی
شاید از دست حقیرم واسه تو یه کاری ساخته ست
گر چه اسمم به گوش تو حالا خیلی ناشناخته ست
حرف بزن ای مهربون
منو از خودت بدون
حتی خنده هات مثل تلخی گریه ست
مثل لبخند دروغ آشنایی
تو رو خوب میشناسم از عاطفه سرشار
تو کجا با قصه های بی وفایی
حرف بزن ای مهربون منو از خودت بدون
گریه ارزونی چشمات اگه اشکی نیست بباری
حالا خالی کن با حرفات هر چی که تو سینه داری
واسه یک بار هم بذار من
محرم راز تو باشم
بذار آخرین ترانه واسه آواز تو باشم
حرف بزن ای مهربون منو از خودت بدون
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:11
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان