آلبوم موسیقی پاپ ارکسترال ساخته محمد سریر، ۱۳۷۷
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۸:۵۰مثل يك آواز غمگين بر لبانم مينشيني مثل دنيايم بزرگي مثل دردم دلنشيني ميشكوفي در نگاهم مثل يك روياي رنگين مثل بغضم سرد و سنگين مثل آهم آتشيني در دلم غوغاست از تو شورها برپاست از تو من نمي دانستم اين را كاين همه شورآفريني صاف و روشن ساده چون من بي تكلف بي كرانه آسماني در زميني (فاطمه راكعي)
-
۴:۴۶اي دورترين اميد من از من با من بنشين كه از كنار تو تا دورترين ستاره راهي نيست اي دورترين اميد من از من با من بنشين (ميمنت ميرصادقي)
-
۴:۴۴
-
۶:۳۶دلم گرفته و چشمانم چو ابر تيره هواي گريستن دارد هنوز ياد تو با من، هنوز ز عشق تو در سينه ام وطن دارد تو هم غم همه تو همه تو پاي تا سر من همه تو تو ديگر نشان من دارد (حميد مصدق)
-
۶:۰۴گل روي تو شد باغ و بهارم غم عشق تو برد از سر قرارم نمي دونم كه مي گويد به يارم خدا دونه شكيبايي ندارم شبانگاهان كه مي تابه گل ماه چو مرغ شب بخونم تا سحر گاه سحر آيم سر راهت كه ناگاه گل روي تو رو بينم مگر آه بيا غم رو ز دلهامون برونيم سرودي خوش زشاديها بخونيم وفادار محبتها بمونيم بيا قدر جووني رو بدونيم گل روي تو در جونم شكفته چه شبهايي كه چشمونم نخفته دلم گرمه از اين راز نهفته چه خوش رازي بود راز نگفته چه شبهايي كه چشمونم نخفته چه خوش رازي بود راز نگفته ستاره آسمون نقشه زمينه خودم انگشترو يارم نگينه خداوندا نگهدار نگينش باش كه يار اول و آخر همينه نمي دونم دلم ديوونه كيست اسير نرگس مستونه كيست نمي دونم دل سرگشته مو كجا ميگردد و در خونه كيست (فريدون مشيري)
-
۵:۵۴تو از تبار بهاري من از نژاد خزانم تو از زلال يقيني من از سراب گمانم تو آبگينه پاكي من از سراچه خاكم تو بامداد بهاري من از غروب خزانم تو پيك آمده از او قله هاي اميدي من مسافر گم گشته در كوير جهانم تو آن سرشته ي گردونه ي سپهر خداوندي كه رخ نموده به خوابم كه بخت داده نشانم تو با طراوت باران تو با سخاوت ابري به سوي من نگهي من گياه سوخته جانم تو شادمانه سرودي تو نغمه هاي سكوتي تو از تداوم نوري من از تراكم ظلمت تو شاهكار وجودي من اشتباه زمانم تو پيك امده از اوج قله هاي اميدي
-
۷:۳۸مي داني ناچار از سفرم سرگردان اين بوم و برم مي داني ناچار از سفرم سرگردان اين بوم و برم از اشك و آهت باخبرم تنها ماندي تنها پدرم از اشك و آهت باخبرم تنها ماندي تنها پدرم نه رفيقي يارت نه كسي غمخوارت به صبوري اشكي چكد از رخسارت نه رفيقي يارت نه كسي غمخوارت به صبوري اشكي چكد از رخسارت هرجا هر سو من مي گذرم مهر تو باشد در نظرم به ديدار تو تشنه ترم سوي تو باز آيم پدرم سوي تو باز آيم پدرم غم بي پاياني رسد از دوران به كجا خواهم برد سر بي سامان غم بي پاياني رسد از دوران به كجا خواهم برد سر بي سامان مي داني ناچار از سفرم سرگردان اين بوم و برم مي داني ناچار از سفرم سرگردان اين بوم و برم از اشك و آهت باخبرم تنها ماندي تنها پدرم از اشك و آهت باخبرم تنها ماندي تنها پدرم
-
۵:۱۳
-
۱۰:۵۹هواي قريه باراني ست قريه باراني ست كسي از دور ميآيد كسي از منظر گل بوتههاي نور مي آيد صدايش بوي جنگلهاي باران خورده را دارد كه وقتي گيسوانش را رها در باد مي سازد دل من سخت مي ريزد دلم از غصه مي گيرد تو درها را كمي بگشا كه عطر وحشي گلها بپيچد در اتاق من تو درها را كمي بگشا كه شايد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه