ترانه ی پاپ ارکسترال
در خودم گم شده بودم تو صدایم کردی
عاشقم کردی و کشتی و رهایم کردی
عشق پیش از تو فقط دلهره ای زیبا بود
حس بیداری اگر بود، ولی رویا بود
در هوای تو نفس تنگ شود باکی نیست
آسمان گرچه زمینگیر شود، خاکی نیست
زهر در جام بریزید به عطش می نوشم
جامه ای را که به آتش بکشی، می پوشم
آن که در راه تو رفته است، کجا برگشته
عاشقی کرده اگر با تو، چرا برگشته
چشم تو باده ترین جام حلالی ست که هست
در مقامی که همان حال محالی ست که هست
پر من سوخت کنار تو و پرواز شدم
عجز بودم، تو مرا کشتی و اعجاز شدم
گفتنی نیست فنایی که سرآغاز بقاست
دیدنی هست بقایی که سرانجام فناست
در خودم گم شده بودم تو صدایم کردی
عاشقم کردی و کشتی و رهایم کردی
عشق پیش از تو فقط دلهره ای زیبا بود
حس بیداری اگر بود، ولی رویا بود
در هوای تو نفس تنگ شود باکی نیست
آسمان گرچه زمینگیر شود، خاکی نیست
زهر در جام بریزید به عطش می نوشم
جامه ای را که به آتش بکشی، می پوشم
آن که در راه تو رفته است، کجا برگشته
عاشقی کرده اگر با تو، چرا برگشته
چشم تو باده ترین جام حلالی ست که هست
در مقامی که همان حال محالی ست که هست
پر من سوخت کنار تو و پرواز شدم
عجز بودم، تو مرا کشتی و اعجاز شدم
گفتنی نیست فنایی که سرآغاز بقاست
دیدنی هست بقایی که سرانجام فناست
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان