آلبومی است به آهنگسازی پرویز مشکاتیان با صدای ایرج بسطامی در آواز افشاری با مرکب نوازی هایی به مایه های دیگر.
نوازندگان:
سنتور: پرویز مشکاتیان، دف: بیژن کامکار، رباب: بیژن کامکار، نی: محمدعلی کیانی نژاد، کمانچه و قیچک: اردشیر کامکار، عود: ارسلان کامکار، محمد فیروزی، تار: سیامک نعمت ناصر، کیوان ساکت، بهرام ساعد، تنبک: ارژنگ کامکار
نوازندگان:
سنتور: پرویز مشکاتیان، دف: بیژن کامکار، رباب: بیژن کامکار، نی: محمدعلی کیانی نژاد، کمانچه و قیچک: اردشیر کامکار، عود: ارسلان کامکار، محمد فیروزی، تار: سیامک نعمت ناصر، کیوان ساکت، بهرام ساعد، تنبک: ارژنگ کامکار
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:10بر من كه صبوحي زدهام خرقه حرامست اي مجلسيان راه خرابات كدامست با چون تو حريفي به چنين جاي در اين ره گر باده خورم خمر بهشتي نه حرامست دردا كه بپختيم در اين سوز نهان وان را خبر از آتش ما نيست كه خامست سعدي
-
10:31اگر دستم رسد روزي كه انصاف از تو بستانم قضاي عهد ماضي را شبي دستي برافشانم چنانت دوست ميدارم كه گر روزي فراق افتد تو صبر از من تواني كرد و من صبر از تو نتوانم رفيقانم سفر كردند هر ياري به اقصايي خلاف من كه بگرفته است دامن در مغيلانم شبان آهسته مينالم مگر دردم نهان ماند به گوش هر كه در عالم رسيد آواز پنهانم سعدي
-
4:43
-
8:51به دريايي درافتادم كه پايانش نمي بينم كسي را پنجه افكندم كه درمانش نمي دانم شبان آهسته مينالم مگر دردم نهان ماند به گوش هر كه در عالم رسيد آواز پنهانم دمي با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادي نميخواهم كه با يوسف به زندانم دلم صد بار ميگويد كه چشم از فتنه بر هم نه دگر ره ديده مي افتد بر آن بالاي فتانم من آن مرغ سخندانم كه در خاكم رود صورت هنوز آواز ميآيد به معني از گلستانم سعدي
-
7:19
-
5:42ندونم لوت و عريونم كه كرده خودم جلاد و بي جونم كه كرده بده خنجر كه تا سينه كنم چاك ببينم عشق بر جونم چه كرده دلم مي خواد امينت باشم اي دل واي سر كوچه كمينت باشم اي دل همون ساعت كه از خونه درآيي خودم فرش زمينت باشم اي دل باباطاهر
-
4:47نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد زین تطاول كه كشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی كه چنین رفت و چنان خواهد شد گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت كه به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
-
4:02هر كه شد مَحرَمِ دل در حرم يار بماند وآن كه اين كار ندانست در انكار بماند اگر از پرده برون شد دل من، عيب مكن شكر ايزد كه نه در پرده پندار بماند حافظ
-
7:46ألا یا أیها السّاقی! أدر كأساً وناوِلها! كه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشكلها به بوی نافهای كآخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشكینش، چه خون افتاد در دلها! به می سجاده رنگین كن گرت پیر مغان گوید! كه سالك بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریك و بیم موج و گردابی چنین هایل كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها؟ همه كارم ز خود كامی به بدنامی كشید آخِر نهان كی ماند آن رازی كز او سازند محفلها؟
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان