تصنیف در ستایش حضرت ولی عصر (عج)
احمدعلی راغب، دومین فرزند خانواده اش بود که در سپیده دم روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال یکهزاروسیصد و بیست وسه در شهرستان بندرانزلی متولد شد. مادرش در نوجوانی، به همراه خانواده اش از باکو و قفقاز به بندرانزلی نقل مکان کرده بود. در شهر باکو تا کلاس ششم ابتدایی درس خوانده بود و علاوه بر زبان فارسی به زبان روسی هم آشنایی داشت و با مبانی موسیقی و ساز پیانو نیز در مدرسه آشنا شده بود. ضمناً «تار قفقازی» را نیز به خوبی مینواخت. احمدعلی راغب تحت تأثیر مادر، از دوران کودکی به موسیقی علاقهمند شد و با حمایت و تشویق و آموزشهای والدین و به ویژه مادرش، فراگیری موسیقی و همچنین نواختن «تار قفقازی» را آغاز کرد و به پیشرفت قابل توجهی در این عرصه رسید. در سال 1339 پس از قبولی در رشتهٔ طبیعی، برای آنکه هرچه زودتر شغلی برای خود دست و پا کند وارد دانشسرای شبانهروزی کشاورزی شد. به این ترتیب، میتوانست پس از دو سال تحصیل در دانشسرا، به عنوان معلم مدارس روستایی، برای تعلیم روستازادگان اعزام شود. پس از اخذ دیپلم در سال 1342 با حکم اداره فرهنگ استان گیلان، به عنوان معلم در مدارس روستایی گیلان مشغول به کار شد. در همین ایام و همزمان با تدریس، با ساز «تار» انسی دائمی داشت و پیشرفتش برای خودش بسیار قابل قبول بود. ضمناً به نواختن ساز «عود» نیز بسیار علاقهمند شد. احساس میکرد که قطعاتی را مینوازد که پیش از این هرگز نشنیده است. سرانجام تصمیم گرفت یک قطعه موسیقی محلی گیلکی به همراه شعر، آماده کند و به شورای موسیقی رادیو گیلان ارائه دهد. این اولین کار حرفهای احمدعلی راغب بود. با این حال، شورا از آن استقبال قابل توجهی کرد و بنا شد که با صدای فریدون پوررضا خوانندهٔ سرشناس آن روزگار موسیقی گیلان، اجرا شود. نام این قطعه «نوقاندار» بود. همزمان از او دعوت به عمل آمد تا به عنوان نوازنده و آهنگساز محلی، با ارکستر فرهنگ و هنر گیلان به سرپرستی یحیی نیک نواز همکاری کند و ضمناً گروه نوازی را نیز نزد ایشان فراگیرد. به این ترتیب، به منظور تداوم فعالیت حرفهای، در سال 1343 به شهر رشت نقل مکان کرد. هرچند تعهد خدمت در اداره فرهنگ گیلان، باعث میشد که همچنان همه روزه ساعات زیادی را از شهر به روستا دررفتوآمد باشد. به موازات این فعالیتها، دوبار در ماه به تهران میآمد و نزد علی اکبر سرخوش به فراگیری دورهٔ تکمیلی تار میپرداخت تا در زمینهٔ بداهه نوازی نیز تجربه کسب کند. فراگیری «عود» را نیز نزد خویش پی میگرفت. در این دوران آهنگهای محلی زیادی ساخت که با صدای خوانندههای مشهور گیلان اجرا و پخش شد. در سال 1345 به دلیل شهرتی که با ساخت ترانهها و تصنیفهای گیلکی نصیبش شده بود، از او دعوت شد که در ارکستر رادیو و تلویزیون گیلان نیز همکاری کند. به دلیل اینکه اساسنامه ارکستر فرهنگ و هنر این اجازه را نمیداد که نوازندهای که در فرهنگ و هنر کار میکند، همزمان در ارکسترهای دیگر نیز مشغول باشد، این بود که در نهایت، از فرهنگ و هنر جدا و جذب ارکستر رادیو تلویزیون گیلان شد تا بتواند آهنگهای بیشتری بسازد و اجرا کند و ضمناً در زمینه گروه نوازی نیز به دلیل حجم بالای تولیدات رادیو تلویزیون در آن زمان، تجربهٔ ارکسترنوازی بیشتر و بهتری کسب نماید. چندی بعد نیز سرپرستی این ارکستر به او سپرده شد.
احمدعلی راغب، دومین فرزند خانواده اش بود که در سپیده دم روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال یکهزاروسیصد و بیست وسه در شهرستان بندرانزلی متولد شد. مادرش در نوجوانی، به همراه خانواده اش از باکو و قفقاز به بندرانزلی نقل مکان کرده بود. در شهر باکو تا کلاس ششم ابتدایی درس خوانده بود و علاوه بر زبان فارسی به زبان روسی هم آشنایی داشت و با مبانی موسیقی و ساز پیانو نیز در مدرسه آشنا شده بود. ضمناً «تار قفقازی» را نیز به خوبی مینواخت. احمدعلی راغب تحت تأثیر مادر، از دوران کودکی به موسیقی علاقهمند شد و با حمایت و تشویق و آموزشهای والدین و به ویژه مادرش، فراگیری موسیقی و همچنین نواختن «تار قفقازی» را آغاز کرد و به پیشرفت قابل توجهی در این عرصه رسید. در سال 1339 پس از قبولی در رشتهٔ طبیعی، برای آنکه هرچه زودتر شغلی برای خود دست و پا کند وارد دانشسرای شبانهروزی کشاورزی شد. به این ترتیب، میتوانست پس از دو سال تحصیل در دانشسرا، به عنوان معلم مدارس روستایی، برای تعلیم روستازادگان اعزام شود. پس از اخذ دیپلم در سال 1342 با حکم اداره فرهنگ استان گیلان، به عنوان معلم در مدارس روستایی گیلان مشغول به کار شد. در همین ایام و همزمان با تدریس، با ساز «تار» انسی دائمی داشت و پیشرفتش برای خودش بسیار قابل قبول بود. ضمناً به نواختن ساز «عود» نیز بسیار علاقهمند شد. احساس میکرد که قطعاتی را مینوازد که پیش از این هرگز نشنیده است. سرانجام تصمیم گرفت یک قطعه موسیقی محلی گیلکی به همراه شعر، آماده کند و به شورای موسیقی رادیو گیلان ارائه دهد. این اولین کار حرفهای احمدعلی راغب بود. با این حال، شورا از آن استقبال قابل توجهی کرد و بنا شد که با صدای فریدون پوررضا خوانندهٔ سرشناس آن روزگار موسیقی گیلان، اجرا شود. نام این قطعه «نوقاندار» بود. همزمان از او دعوت به عمل آمد تا به عنوان نوازنده و آهنگساز محلی، با ارکستر فرهنگ و هنر گیلان به سرپرستی یحیی نیک نواز همکاری کند و ضمناً گروه نوازی را نیز نزد ایشان فراگیرد. به این ترتیب، به منظور تداوم فعالیت حرفهای، در سال 1343 به شهر رشت نقل مکان کرد. هرچند تعهد خدمت در اداره فرهنگ گیلان، باعث میشد که همچنان همه روزه ساعات زیادی را از شهر به روستا دررفتوآمد باشد. به موازات این فعالیتها، دوبار در ماه به تهران میآمد و نزد علی اکبر سرخوش به فراگیری دورهٔ تکمیلی تار میپرداخت تا در زمینهٔ بداهه نوازی نیز تجربه کسب کند. فراگیری «عود» را نیز نزد خویش پی میگرفت. در این دوران آهنگهای محلی زیادی ساخت که با صدای خوانندههای مشهور گیلان اجرا و پخش شد. در سال 1345 به دلیل شهرتی که با ساخت ترانهها و تصنیفهای گیلکی نصیبش شده بود، از او دعوت شد که در ارکستر رادیو و تلویزیون گیلان نیز همکاری کند. به دلیل اینکه اساسنامه ارکستر فرهنگ و هنر این اجازه را نمیداد که نوازندهای که در فرهنگ و هنر کار میکند، همزمان در ارکسترهای دیگر نیز مشغول باشد، این بود که در نهایت، از فرهنگ و هنر جدا و جذب ارکستر رادیو تلویزیون گیلان شد تا بتواند آهنگهای بیشتری بسازد و اجرا کند و ضمناً در زمینه گروه نوازی نیز به دلیل حجم بالای تولیدات رادیو تلویزیون در آن زمان، تجربهٔ ارکسترنوازی بیشتر و بهتری کسب نماید. چندی بعد نیز سرپرستی این ارکستر به او سپرده شد.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:42شور, آیینه تر از آب, ما از تو جدا بودیم از ما تو جدا بودی با خاطره هایت باز همصحبت ما بودی ما بی تو تبی سوزان ما بی نو لبی عطشان در آرزوی دریا چون بركه ی بی باران در غربت این شبها در وحشت این تردید آیینه تر از آبیم تابنده تر از خورشید می آیی و در راهت پرپر شدن پاییز می آیی و در گامت هنگامه ی رستاخیز می آیی و در چشمت شوق است كه می خندد در مقدم دیدارت اشك آینه میبندد مصطفی محدث خراسانی
-
4:43بی كلام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه