display result search
- 1757
ره عشق
تصنیف ارکسترال همایون ساخته ی امین الله رشیدی
نه سرشکی دگر به دامانم ریزد
نه شراری به دامن جانم رید
همه شب از خدا به زاری ها خواهم
که برآرد ز دل به شیدایی آهم
چو درختی بی برگ و برم
نکشد کس دستی به سرم
می باید سوزاندم زیرا بی ثمرم
شده یکسان شب و روزم
چو ز عشقی نفروزم
دل که چراغی روشن بود
به ره عشق من بود
دل بی غم نقصان گیرد
دل من کی آسان گیرد
که محبت پایان گیرد
غم عشقی شیرین خواهم
که برآرد از دل آهم
که جهانم سامان گیرد
شرر از برق وفا
در همه جا
هر سنگ و گیاهی دارد
چه خوش آن دل که بر آن عشق بتان
می خواهم ز خدا
سازد قلب مرا مهد عشق و صفا
نه سرشکی دگر به دامانم ریزد
نه شراری به دامن جانم رید
همه شب از خدا به زاری ها خواهم
که برآرد ز دل به شیدایی آهم
چو درختی بی برگ و برم
نکشد کس دستی به سرم
می باید سوزاندم زیرا بی ثمرم
شده یکسان شب و روزم
چو ز عشقی نفروزم
دل که چراغی روشن بود
به ره عشق من بود
دل بی غم نقصان گیرد
دل من کی آسان گیرد
که محبت پایان گیرد
غم عشقی شیرین خواهم
که برآرد از دل آهم
که جهانم سامان گیرد
شرر از برق وفا
در همه جا
هر سنگ و گیاهی دارد
چه خوش آن دل که بر آن عشق بتان
می خواهم ز خدا
سازد قلب مرا مهد عشق و صفا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه