ترانهی پاپ
رفتی از خلوت من همره شب های که باشی
غم نهادی به دلم همدم غم های که باشی
خواستم دور شوم از همه حتی ز جهانم
من نباشم نگرانم که تو دنیای که باشی
بگو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
بگو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی
وای از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
در دل بی خبرت از غم من هیچ خبر نیست
یک نفر ماندی و در قصه من راه گذر نیست
اگر از خانه ی ویرانه عشقت نگذشتم
و برایم به تو راه دگری هیچ اگر نیست
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
وای از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
رفتی از خلوت من همره شب های که باشی
غم نهادی به دلم همدم غم های که باشی
خواستم دور شوم از همه حتی ز جهانم
من نباشم نگرانم که تو دنیای که باشی
بگو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
بگو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی
وای از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
در دل بی خبرت از غم من هیچ خبر نیست
یک نفر ماندی و در قصه من راه گذر نیست
اگر از خانه ی ویرانه عشقت نگذشتم
و برایم به تو راه دگری هیچ اگر نیست
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
وای از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه