ترانه ای لری با صدای رحیم منصوری و آهنگسازی کریم منصوری
اومه و اومه گل منه حونه
مه بی افتو شونه و شونه
گل با وقار کر چارشونه
بنگ ایزنن حونه و حونه
سی ماملوس تلمیت کنیت
شو دیسه نادره سیش بنیت
چارقد و ترمه باش تو بدیت
مندالّل باش رو بدیت
ملک زر آورد شیر بهاش
صد اشتفی بالی قباش
هف کردن من ساز کرنا مهترل من مال بالا
کو تا کو ساز نقاره مهمونل اومن سواره
اومه اومه ...
ای پیچه من کیچه بی یک ، بو گل و بو بارون من لی یک
گرمیه تش و تاوه بو مشتک ، ایره زره بارون وا کردک
یای فاتیل من تش چاله ، سینی ورشو من سر خاله
دسمالله واز ایکنن
هی هی و چو باز ایکنن
هف کردن ...
آمد ، آمد یار به خانه آمد
ماه و آفتاب شانه به شانه همه آمدند
دختر با نجابت و پسر خوش قد و بالا
خانه به خانه را خبر میکنند
برای عروسی اسب را زیاد آذین کنید
اسب داماد را هم مهیا کنید
با چارقد و ترمه های رنگی شادی کنید
گله ی تزیین شده را همراهشان بفرستید
کوه زر آورد با همه ارزشش برای شیر بهایش
صد سکه طلا برای لباس او
نوازندگان در محل مشرف در سازهای خود دمیدند
همه جا ساز و نقاره در حال نواختن است و مهمانها سوار بر اسب آمدند
در کوچه بوی گل و بوی بارون در هم پیچیده است
گرمی تابه نانپزی و عطر بوی نان محلی با لباس چوپانی به زیر باران رفته است
یاد قابلمهای که در آتش اجاق بوده و سینی ورشوئی که بر سر خاله حمل میشد
دستمال ها را آماده چرخاندن می کنند
چوب بازها را به هیجان در می آورند.
اومه و اومه گل منه حونه
مه بی افتو شونه و شونه
گل با وقار کر چارشونه
بنگ ایزنن حونه و حونه
سی ماملوس تلمیت کنیت
شو دیسه نادره سیش بنیت
چارقد و ترمه باش تو بدیت
مندالّل باش رو بدیت
ملک زر آورد شیر بهاش
صد اشتفی بالی قباش
هف کردن من ساز کرنا مهترل من مال بالا
کو تا کو ساز نقاره مهمونل اومن سواره
اومه اومه ...
ای پیچه من کیچه بی یک ، بو گل و بو بارون من لی یک
گرمیه تش و تاوه بو مشتک ، ایره زره بارون وا کردک
یای فاتیل من تش چاله ، سینی ورشو من سر خاله
دسمالله واز ایکنن
هی هی و چو باز ایکنن
هف کردن ...
آمد ، آمد یار به خانه آمد
ماه و آفتاب شانه به شانه همه آمدند
دختر با نجابت و پسر خوش قد و بالا
خانه به خانه را خبر میکنند
برای عروسی اسب را زیاد آذین کنید
اسب داماد را هم مهیا کنید
با چارقد و ترمه های رنگی شادی کنید
گله ی تزیین شده را همراهشان بفرستید
کوه زر آورد با همه ارزشش برای شیر بهایش
صد سکه طلا برای لباس او
نوازندگان در محل مشرف در سازهای خود دمیدند
همه جا ساز و نقاره در حال نواختن است و مهمانها سوار بر اسب آمدند
در کوچه بوی گل و بوی بارون در هم پیچیده است
گرمی تابه نانپزی و عطر بوی نان محلی با لباس چوپانی به زیر باران رفته است
یاد قابلمهای که در آتش اجاق بوده و سینی ورشوئی که بر سر خاله حمل میشد
دستمال ها را آماده چرخاندن می کنند
چوب بازها را به هیجان در می آورند.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:00
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه