آلبومی از ترانههای ارکسترال
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:35امروز مها خويش ز بيگانه ندانيممستيم بدان حد كه ره خانه ندانيمدر عشق تو از عاقله ي عقل برستيمجز حالت شوريده و ديوانه ندانيمدر باغ بجز عكس رخ دوست نبينيموز شاخ بجز حالت مستانه ندانيمگفتند در اين دام يكي دانه نهاده ستدر دام چنانيم كه ما دانه ندانيمامروز از اين نكته و افسانه مخوانيدافسون نپذيرد دل و افسانه ندانيمچون شانه در آن زلف چنان رفت دل ماكز بيخودي از زلف تو تا شانه ندانيمامروز مها خويش ز بيگانه ندانيممستيم بدان حد كه ره خانه ندانيمدر عشق تو از عاقله ي عقل برستيمجز حالت شوريده و ديوانه ندانيمباده ده و كم پرس كه چندم قدح است اينكز ياد تو ما باده ز پيمانه ندانيمدر عشق تو از عاقله ي عقل برستيمجز حالت شوريده و ديوانه ندانيمامروز مها خويش ز بيگانه ندانيممستيم بدان حد كه ره خانه ندانيمدر عشق تو از عاقله ي عقل برستيمجز حالت شوريده و ديوانه ندانيم
-
4:02بسوزانيم سودا و جنون را درآشاميم هر دم موج خون راحريف دوزخ آشامان مستيمكه بشكافند سقف سبزگون رادرون خانه دل او ببيندستون اين جهان بي ستون راكه سرگردان بدين سرهاست گر نهسكون بودي جهان بي سكون راچنان اندر صفات حق فروروكه برنايي نبيني اين برون راچو گردد مست حد بر وي برانيمكه از حد برد تزوير و فسون راچنانش بيخود و سرمست سازيمكه چون آيد نداند راه چون را
-
1:43خواجه بيا خواجه بيا خواجه دگربار بيادفع مده دفع مده اي مه عيار بياعاشق مهجور نگر عالم پرشور نگرتشنه مخمور نگر اي شه خَمار بياپاي تويي دست تويي هستي هر هست بلبل سرمست تويي جانب گلزار بيااي ز نظر گشته نهان اي همه را جان و جهانبار دگر رقص كنان بي دل و دستار بياروشني روز شادي غم سوز ماه شب افروز ابر شكربار بيااي شب آشفته وي غم ناگفته اي خرد خفته برو دولت بيدار بيااي دل آواره وي جگر پارهور ره در بسته بود از ره ديوار بيااي نفس نوح وي هوس روح مرهم مجروح صحت بيمار بياخواجه بيا خواجه بيا خواجه دگربار بيادفع مده دفع مده اي مه عيار بيا
-
4:27اي هوس هاي دلم باري بيارويي نما اي مراد و حاصلم باري بياروي نما مشكل و شوريده ام چون زلف تواي گشاده مشكلم باري بيارويي نما باري بيارويي نمااي هوس هاي دلم باري بيارويي نما اي مراد و حاصلم باري بيارويي نما مشكل و شوريده ام چون زلف تواي گشاده مشكلم باري بيارويي نمااز ره و منزل نگو ديگر مگواي تو را منزلم باري بيارويي نماتا ز نيكي وز بدي من واقفم من واقفماز جمالت غافلم باري بيارويي نمااي هوس هاي دلم باري بيا
-
3:19عشق است بر آسمان پريدنصد پرده به هر نفس دريدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بريدنعشق است بر آسمان پريدنصد پرده به هر نفس دريدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بريدنناديده گرفتن اين جهان رامر ديده خويش را به ديدنگفتم كه دلا مباركت باددر حلقه عاشقان رسيدنعشق است بر آسمان پريدنصد پرده به هر نفس دريدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بريدنعشق است بر آسمان پريدنصد پرده به هر نفس دريدنزان سوي نظر نظاره كردندر كوچه سينه ها دويدناي دل ز كجا رسيد اين دم؟اي دل ز كجاست اين طپيدن؟اي مرغ بگو زبان مرغانمن دانم رمز تو شنيدناي دل ز كجا رسيد اين دم؟اي دل ز كجاست اين طپيدن؟اي مرغ بگو زبان مرغانمن دانم رمز تو شنيدنعشق است بر آسمان پريدنصد پرده به هر نفس دريدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بريدن
-
3:33اين قافله بار ما ندارداز آتش يار ما ندارداين قافله بار ما ندارداز آتش يار ما نداردهر چند درختان سرسبزندبويي زبهار ما نداردآن مطرب آسمان كه ظهره استهم طاقت كار ما نداردهر چند كه او بر قرار استولله كه قرار ما ندارداين قافله بار ما ندارداز آتش يار ما نداردهر چند درختان سرسبزندبويي ز بهار ما ندارداين قافله بار ما ندارداز آتش يار ما نداردهر چند كه او بر قرار استولله كه قرار ما ندارداين قافله بار ما ندارداز آتش يار ما ندارد
-
2:31از ما مرو اي چراغ روشن تا زنده شود هزار چون منتا بشكفد از درون هر خار صد نرگس و ياسمن و سوسناي روزنه خانه را چو خورشيد يا خانه ي بسته را چو روزناز شوق تو باغ و راغ در جوش وز عشق تو گل دريده دامناز ما مرو اي چراغ روشن تا زنده شود هزار چون منتا بشكفد از درون هر خار صد نرگس و ياسمن و سوسنخاكي بودم خموش و ساكن مستم كردي به هست كردنوان شب كه صبوح او تو باشي هم روح بود خراب و هم تن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه