مرثیه ای با صدای شهروز حبیبی، آهنگسازی فریبرز خاتمی و شعری از نوید ابوترابی درباره واقعه عاشورا
ای برادر ای برادر چشمها در انتظار شده پرپر
ای برادر ای برادر مانده ام تنها تو این صحرای محشر
رفتی و این قول و دادی بر میگردی
دست خالی با یه دنیا در نبردی
ناخدای کشتی عشق، بچه ها دیگه ازت دریا نمیخواد
دستهای تو موج دریاست
زندگی را بی تو و تنها نمیخواد
ای برادر جان اصغر حرف رفتن رو نزن ای یارو یاور
ای برادر ساده نگذر از جسارتهای این قوم ستمگر
خیمه سوزان، دل پریشان، شاخه گل های تو رو آسوده چیدند
دستهای تو نفس من کارشون اینه با بی رحمی بریدند
برخیز ای سرو روان من، برادر من
ای برادر ای برادر چشمها در انتظار شده پرپر
ای برادر ای برادر مانده ام تنها تو این صحرای محشر
رفتی و این قول و دادی بر میگردی
دست خالی با یه دنیا در نبردی
ناخدای کشتی عشق، بچه ها دیگه ازت دریا نمیخواد
دستهای تو موج دریاست
زندگی را بی تو و تنها نمیخواد
ای برادر جان اصغر حرف رفتن رو نزن ای یارو یاور
ای برادر ساده نگذر از جسارتهای این قوم ستمگر
خیمه سوزان، دل پریشان، شاخه گل های تو رو آسوده چیدند
دستهای تو نفس من کارشون اینه با بی رحمی بریدند
برخیز ای سرو روان من، برادر من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه