مرثیه خوانی با لهجه بوشهری بهمراهی موسیقی ویژه ماه محرم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:52بهر جانبازي شبه پيغمبر جانب ميدان شد علي اكبر سينه ها نالان، ديده ها گريان عالمي محزون از غم هجران مي كند اكبر رزم و پيكاري دشمنان حيران زين فداكاري سوي اكبر شد هم سنان و تير در حصاري از خنجر و شمشير يك گل و گردش خار و خس بسيار زين جهت زينب گشته دل افكار سينه ها نالان، ديده ها گريان عالمي محزون از غم هجران قامت مولا، زاده زهرا خم شده از اين ماتم عظمي سينه ها نالان، ديده ها گريان عالمي محزون از غم هجران عرش اعلا شد ناله و زاري قدسيان زين غم در عزاداري چون فتاده در خاك و خون اكبر عرشيان يكسر مي زنند بر سر
-
8:08الهي كام ناكامان برآيد شب هجران بيماران سرآيد غم تنهايي و درد جدايي ز هر درد و غمي مشكل ترآيد نشستــه بـر سـر زانـو دو دستـي بر دعـا دارد هزاران گـفـتگــو در دامـن شـب با خـدا دارد چـو فـردا سر رسـد بـا شمـردون و لشكـركفار چـو شيريـن ماجرايـي مـرد حـق در كربلا دارد الاياايهاالسـاقي ادركاسـا ونـاولهـا كـه عشق آسان نمود اول ولي افتاده مشكل ها سحر از پشـت نخلستـان كـوفـه شرمگيـن از خـود كــه مـيدانـد عـجــب روز شبـي در نـينــوا دارد نبــود ام الـبـنيـن آگــه كــه فـردا در كنـار شـط جواني خوش قدورعنا دو دست از تن جدا دارد به خون سجاده رنگين كن گرت پيرزمان گويد كــه مـولا بي خبــر نبـود ز راه رسم منـزل هـا ميـان شعل? آتـش چـو وقت ماندن است يارب ولـي فرزنـد زهـرا بيـن كـه دستي بر دعــا دارد ميـان خيمـه ها پــرمحبـت تــا گلـوي عــرش حسين بر لب چه مي گويد كه يك دنيا صفا دارد مرا در منزل جانان چو امن عيش چون مردم جـرس فريـاد مـي دارد كـه بـر بنـديـد محمـل ها گهي بازبينش نجوا كنان رمزي به لب دارد گهي هـم گـفتـگـويي بـا علـي شيـرخــدا دارد گهي بـر چهـره اصغر نظـرافكنـد گـه اكبر ر قيــه را همـي بـوسـد كه فـردا ماجرا دارد حضوري گرهمـي خواهي بيا با مادراين وادي رها كـن حب دنيا را زعـد دنيا و اهللها بـه دريـاي خروشان بـا دلي سرشار از ايمـان ميان موج ويرا نـگر سخـن بـا نـاخدا دارد تـلاطـم مـي كشد مـا را بسـوي صخـر? ساحل حسيــن بـا فخـر دريـاهـا نـگاهـي آشنـا دارد شب تاريــك بيـم مـوج و گردابـي چنين حائل كجا دانند حال ما سبكبالان سـاحل هـا نظرافكنده زينـ ب بر شه كرببلا از غم چـو مي داند كه فـردا تيـغ تيـزي بـر قفا دارد نمي دانـم فلك از گردش خود كـي شود نـادم كه با اين خاندان حق چنين جورو جفا دارد من از روز ازل دانستـم اين مكرسيه روزان نهان كي ماند اين رازي كه ازاوسازند محمل ها (محمود محمودنژاد)
-
4:58شيعه زن برسر و سينه در اين بزم عزا با دو صد شور و نوا كه شده كشته حسين در سفر كرببلا از دم تيغ جفا چون كه آمد به سر كشته ي شاهنشه دين زينب زار و حزين زينب زار و حزين با دل پر حسرت آه گفت كاي جان برادر تو شدي و من تو شدي كشته و من خار به چشم اعدا شمر ملعون بروي سينه شاهنشه دين ازدم خنجر كين حنجرش راببريد ازدم خنجر به يقين (عباس دريانورد)
-
7:47گشودي چشم در چشم من و رفتي به خواب اصغر خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما ز سوز تشنگي آسودي و از التهاب اصغر تو با رنگ پريده غرق خون دنيا به من تاريك كجا ديدي شب آميزد شفق با ماهتاب اصغر برو سيراب شو از جام جدت ساقي كوثر كه دنيا و سر آبش نديدي جز سراب اصغر گلوي تشنه بشكافته بنماي با زهرا بگو كز زهر پيكان ها به ما دادند آب اصغر الا اي غنچه نشكفته پژمرده بهارت كو چه در رفتن به تاراج خزان كردي شتاب اصغر خراب از قتل ما شد خانهِ دين مسلمانان كه بعد از خانهِ دين هم جهان بادا خراب اصغر به چشم شيعيانت اشك حسرت يادگار توست بلي در شيشه ماند يادگار از گل گلاب اصغر الا اي لاله خونين چه داغي آتشين داري جگر ها مي كني تا دامن محشر كباب اصغر تو آن ذبح عظيم استي كه قرآن را شدي ناطق الا اي طلعت تأويل آيات كتاب اصغر خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر نمي دانم چه خواهد داد اين امت جواب اصغر (شهريار)
-
7:52آهنگساز و شاعر بهمن جوكار از شام غم گشته روان قافله ماتم زدگان از شيون خيل اسرا در ماريه شد حزن و عزا بر تربيت پاك شهدا نغمه جانسوز و غمين از هجرت سالار دين در عرش برين غم نشين زين واقعه روح الامين جن و ملك با شور ونوا جن و ملك با شور ونوا با آه فغان غرق عزا از شيون خيل اسرا در ماريه شد حزن و عزا بر تربيت پاك شهدا طفل صغيري بي قرار دل خسته ز حزن سفر در گوشه ويرانه ها از هجر و فراق پدر مي گريد و مي سوزد او چون شمع خموش سحر لب تشنه برون آرد اين غرق بخون راس پدر بابا نشوم از تو جدا بابا نشوم از تو جدا ديده قرو بندم بخدا از شيون خيل اسرا در ماريه شد حزن و عزا بر تربيت پاك شهدا با راس پدر شكوه ها دارد ز هجوم جفا مي بوسد و مي بويدش در سينه نهاد از وفا بابا به كجا بوده اي آن لحظه كه آن بي حيا سيلي برخم مي زد و كعب ني و طعن دغا جان داده به ويرانه ها دردانه مولاي ما از شيون خيل اسرا در ماريه شد حزن و عزا بر تربيت پاك شهدا از شام غم گشته روان قافله ماتم زدگان از شيون خيل اسرا در ماريه شد حزن و عزا بر تربيت پاك شهدا
-
6:29آهنگساز عبدالعلي مهندسي شاعر غلامعلي رجايي بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا در دلم ترسم بماند آرزوي كربلا كربلا خاك تو گلزار شهيدان مي شود مقتل اجساد صد چاك عزيزان مي شود قدر اين اصحاب پاكم را بدان اي كربلا نور باران خاكت از اجساد آنان مي شود اين عزيزان را كه بيني در قيام و در قعود بر فراز نيزه فردا رأس آنان مي شود محفل گرم عزيزان مرا امشب ببين جاي اين محفل بپا شام غريبان مي شود كربلا خاك تو را از خون خود رنگين كنم مقتلم دارالشفاي دردمندان مي شود در عزاي من سيه پوشد همه كون و مكان زين غم و درد و مصيبت عرش لرزان مي شود قطر? آبي نباشد بهر طفلان حزين ناله و فريادشان تا عرش يزدان مي شود يادگار مجتبي قاسم ز جور اشقيا غرق اندر خون خود با چهر رخشان مي شود پاره پاره غرق خون جسم علي اكبرم واژگون از صدر زين بر خاك غلطان مي شود دست عباس رشيدم گردد از پيكر جدا تير باران جسم آن سقاي عطشان مي شود كربلا از حالت عباس چون گويم سخن پاره آندم مشك او كز جور عدوان مي شود عصر عاشورا زند دشمن چو آتش در خيام از شرارش عترت طاها هراسان مي شو كودكان تشنه لب گريان به هر جانب روان زينبم دنبالشان هر سو پريشان مي شود آه از آن ساعت كه زينب بگذرد از قتلگاه خون روان از ديده اش در اين بيابان مي شود كس نباشد محرم سجاد من جز زينبم چون سر من بر سر نيزه نمايان مي شود در اسارت خواهرم از كوفه تا شام بلا قافله سالار طفلان و اسيران مي شود
-
5:07آهنگساز عبدالحسين خرمايي شاعر محمود موجي بشنو اينك شيعه شور آفرين مبحث سرباز ايمان ويقين گوش كن اسرار دشت كربلاپ رازهاي سينه سوز نينوا عشق بود و شور و مردان خدا عشق بود و سوختن بي انتها نعش ياران خفته در خاك است وخون شادمان در هلهله خصم زبون سربه زانو بود يكسو شاه دين سوي ديگر بود زينب دل غمين آن زمان هفت آسمان خون گريه كرد بهر ممولا دشت وهامون گريه كرد ناگهان از وسعت درياي نور بهر رخصت قاسم آمد در حضور گفت ديگر طاقتم گرديده طاق سوختم از درد هجران وفراق بعد اكبر سوختن دشوار شد غصه هاي سينه ام بسيار شد جان عمو حجان من آمد به لب مينمايم اذن ميدان را طلب رخصتم ده تاكه جانبازي كنم در ركابت سربر اندازي كنم من كيم قرباني درگاه دوست در وصالت جان نمي گنجد به پوست ديدنت برمن دگر دشوار شد قاسمت آمـاد? پيـكار شد عمه را ديدن دگر سخت است سخت ناله بشنيدن دگر سخت است سخت رخصتم ده تا كنم جان را نثار پر زنـم تـــا قلّـه هاي افتـخار شاه دين يك لحظه قاسم را نديد آن زمان كز او سخن ها را شنيد روبرويش بود گويي يا حسن كاينچنين مي گويدش با او سخن داغ هجر مجتبايش تازه شد درد مولا بي حد و اندازه شد زين سبب مهمان آغوشش نمود بهر قرباني كفن پوش نمود رفت قاسم سوي ميدان نبرد سوي قربانگاه عشق و شور و جنگ رفت تا ياري كند سالار دين گام بگذارد به وادي يقين رفت تا هنگامه اي بر پا كند دين جد خويش را احيا كند با سپاه شب صفت پيكار كرد حال و روز دشمنان را زار كرد ناگهان فرياد يا عماه او ناله وفرياد و درد و آه او كرد هستي را پريشان تاابد عالمي را كرد ويران تاابد آسمان آن لحظه خون باريد خون ريخت در اعماق درياي جنون رفت قــاسم تــا بماند دين حق تا بمــاند برقـرار آييـن حق از زمين تا عرش راهي بـاز كرد تــا حريم كبريـا پـرواز كـرد كن بپا شور عـزا مـوجي كه بـاز بيرق مـاه عـزا شـد بـر فـراز
-
5:04آهنگ حسين كاوه خو
کاربر مهمان