ترانهی پاپ
پرده برانداخت قفس را شکست
عشق عیان گشت و به دلها نشست
آینه را پاک کن
جامهی نوری بپوش
جان جهان، قلب توست
جام امیدی بنوش
موج به دلها زن و اروند باش
در دل این خاک دماوند باش
شور به پا کن بیا
همدل دریا شویم
تا به ثریا رویم
فاتح دلها شویم
ما ز قرار نکشیدیم دست
راه فرار مگر از عشق هست؟
یوسفی و همه عالم نظر
رخ بنما دل عالم ببر
غرق نگاریم و نگارآفرین
آن گل بیخارِ بهارآفرین
شکر، گره زد دل ما را به هم
بر نفس عشق، هزار آفرین
عاشق و مجنون شو و دل
برِ لیلا ببین
رود شو و زمزمه بر
لب دریا ببین
شادی و غم به دستان ماست
نور جهان دل و جان ماست
ذره ببین که خورشید شد
آنچه که در وهم نگنجید شد
پرده برانداخت قفس را شکست
عشق عیان گشت و به دلها نشست
آینه را پاک کن
جامهی نوری بپوش
جان جهان، قلب توست
جام امیدی بنوش
موج به دلها زن و اروند باش
در دل این خاک دماوند باش
شور به پا کن بیا
همدل دریا شویم
تا به ثریا رویم
فاتح دلها شویم
ما ز قرار نکشیدیم دست
راه فرار مگر از عشق هست؟
یوسفی و همه عالم نظر
رخ بنما دل عالم ببر
غرق نگاریم و نگارآفرین
آن گل بیخارِ بهارآفرین
شکر، گره زد دل ما را به هم
بر نفس عشق، هزار آفرین
عاشق و مجنون شو و دل
برِ لیلا ببین
رود شو و زمزمه بر
لب دریا ببین
شادی و غم به دستان ماست
نور جهان دل و جان ماست
ذره ببین که خورشید شد
آنچه که در وهم نگنجید شد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه