ترانه ی پاپ ارکسترال
اگر چشم خود را به نور تو بستم
اگر راه را بر حضور تو بستم
چه بی راهه ها رفتم و گم شدم در بیابان
چه رنجی ، چه رنجی ، چه رنجی کشیدم
تو بودی و می دیدی و می کشاندی
مرا با چه شوری به آبادی خود
رهایم نکردی از آغوش گرم پناهم جدایم نکردی
تو با مهربانی غبار از نگاهم زدودی
جهان را تهی کردی از هرچه غیر خودت در نگاهم
سپس رو به خود از دلم یک دریچه گشودی
من از احتیاجم به زیبایی اشتیاقت رسیدم
در این راه اما چه رنجی کشیدم ، چه رنجی کشیدم
اگر چشم خود را به نور تو بستم
اگر راه را بر حضور تو بستم
چه بی راهه ها رفتم و گم شدم در بیابان
چه رنجی ، چه رنجی ، چه رنجی کشیدم
تو بودی و می دیدی و می کشاندی
مرا با چه شوری به آبادی خود
رهایم نکردی از آغوش گرم پناهم جدایم نکردی
تو با مهربانی غبار از نگاهم زدودی
جهان را تهی کردی از هرچه غیر خودت در نگاهم
سپس رو به خود از دلم یک دریچه گشودی
من از احتیاجم به زیبایی اشتیاقت رسیدم
در این راه اما چه رنجی کشیدم ، چه رنجی کشیدم
کاربر مهمان