تکخوانی محمد گلریز ویژه نوزده رمضان
شب کوفه برآشفته چو آهنگ دگر کرد
از خویش سفر کرد
بر بستر گلگون شفق از سر حسرت
بنشست و نظر کرد
از شط جنون در رگ پیچیده ی شب
دید هنگامه ی تبدیل
در پهنه ی گلگون فلق چهره به خون رنگ
از میر عرب دید
آوای سروش آمد و بر خلق فغان زد
آتش به جهان زد
کای خفته دلان شرم که اهریمن شب تیغ
بر رشته ی جان زد
خیزید که کشتند علی شیر خدا را
آن لوح صفا را
آئینه ی تابنده ی حق عدل مجسم
گنجور وفا را
همراز نبی همسر زهرای مطهر
فرمانده ی خیبر
از پای درافتاد به شمشیر ستمگر
چون نخل تناور
فرزند حرم خفت به محراب عبادت
در شط شهادت
دریای کرم کان وفا شمع هدایت
خورشید ولایت
شب کوفه برآشفته چو آهنگ دگر کرد
از خویش سفر کرد
بر بستر گلگون شفق از سر حسرت
بنشست و نظر کرد
از شط جنون در رگ پیچیده ی شب
دید هنگامه ی تبدیل
در پهنه ی گلگون فلق چهره به خون رنگ
از میر عرب دید
آوای سروش آمد و بر خلق فغان زد
آتش به جهان زد
کای خفته دلان شرم که اهریمن شب تیغ
بر رشته ی جان زد
خیزید که کشتند علی شیر خدا را
آن لوح صفا را
آئینه ی تابنده ی حق عدل مجسم
گنجور وفا را
همراز نبی همسر زهرای مطهر
فرمانده ی خیبر
از پای درافتاد به شمشیر ستمگر
چون نخل تناور
فرزند حرم خفت به محراب عبادت
در شط شهادت
دریای کرم کان وفا شمع هدایت
خورشید ولایت
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه