تصنیف دشتی با صدای عبدالحسین مختاباد، 1393
نسیم روایت شب بوهاست
ز تربت لاله زار تو
ضمانت مشک آهوهاست
شمیم خوش مزار تو
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
نگاه خوشت بهشت من
سپیده ی سرنوشت من
تو ماهی و مهر روی تو
عجین شده با سرشت من
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
زیارت ماه روی تو کشانده مرا به کوی تو
من آمده ام به سوی تو
که تازه شوم ز موی تو
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
تو میشنوی صدایم را
غریبی ناله هایم را
اگر تو مرا ز خود رانی
کجا ببرم دعایم را
به خلوت خود صدایم کن
شکسته دلم دعایم کن
به دام بلا گرفتارم
تو معجزه کن دعایم کن
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
نسیم روایت شب بوهاست
ز تربت لاله زار تو
ضمانت مشک آهوهاست
شمیم خوش مزار تو
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
نگاه خوشت بهشت من
سپیده ی سرنوشت من
تو ماهی و مهر روی تو
عجین شده با سرشت من
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
زیارت ماه روی تو کشانده مرا به کوی تو
من آمده ام به سوی تو
که تازه شوم ز موی تو
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
تو میشنوی صدایم را
غریبی ناله هایم را
اگر تو مرا ز خود رانی
کجا ببرم دعایم را
به خلوت خود صدایم کن
شکسته دلم دعایم کن
به دام بلا گرفتارم
تو معجزه کن دعایم کن
تویی نفس بهاران امید دل گرفتاران
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان