مرثیه با صدای مهدی زهراب، 1401
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم مسافرت باشم
مگر اجازه ندادی که اربعین هر سال
بیایم و دوسه روزی مجاورت باشم
نجف به کرب وبلا را پیاده گریه کنم
و پا به پای قدمهای جابرت باشم
کدام سیئه کردیم چنین زمینگیرم
امان نداد که مرغ مهاجرت باشم
قرار بود فدایت شوم قرار
نبود که شاعرت باشم
قرار نبود که ذاکرت باشم
قرار نبود فقط مسافرت باشم
حسین آقام آقام ...
کسی که نام تو را کشتی نجات گذاشت
مرا شکست که آشفت که خاطرت باشم
تو پادشاه تمام قرون و اعصاری
مرا همین و همین بس معاصرت باشم
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم مسافرت باشم
مگر اجازه ندادی که اربعین هر سال
بیایم و دوسه روزی مجاورت باشم
نجف به کرب وبلا را پیاده گریه کنم
و پا به پای قدمهای جابرت باشم
کدام سیئه کردیم چنین زمینگیرم
امان نداد که مرغ مهاجرت باشم
قرار بود فدایت شوم قرار
نبود که شاعرت باشم
قرار نبود که ذاکرت باشم
قرار نبود فقط مسافرت باشم
حسین آقام آقام ...
کسی که نام تو را کشتی نجات گذاشت
مرا شکست که آشفت که خاطرت باشم
تو پادشاه تمام قرون و اعصاری
مرا همین و همین بس معاصرت باشم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه