ترانه بختیاری در وصف سرزمین مادری
بخـــتیاری هِــــدم و بیـــشه پُر از شیــرونم
ایی کــنم جـون به فـــدایِ وطنِوم ایــرونم
همه ایی شیــردلونی که منـــه خــاکه مونن
چار محالات و زه چهالنگ و زه هفت لنگـونم
ز سـرِ بَنــد اویـــــسی بـــره تا گَــردنه رُخ
بهمئی تا وه بَروگِرد ، هِــدک ســامــونم
یه طرف ، خـاک مو تیــــرون و الیگـودرزه
یه طرف دشـــــت فریــدون بِره تا دارونـم
اندکـــا، مچــــه سلُیمــون بره تا میداویت
یه طرف دشـــت سِمیـــرم بره تا هامـــونم
زردهکُه، سوزه و اسپیـــد وکلار و مُنشگت
کوهـرنـگ وشتُرون کُه و دِیــه کیـنــونم
ای کُهانه که گُدُم گردنسون چـی مو شَقه
شو و رو پیـت ایخوره من هَمَسو کـارونم
دل ایــرونم وخیـــن دل مـو نفت سه هه
مِن رگاس خیــــــن افرشنم زه سر پیمـونم
ترک و تاجیک و لُر و کُرد و عرو ، گویلُومن
همه ایی خلـــــقنه چی پاره تنـــــم ایـدونم
رو بخون صفحه ی تاریخ که چی رستم زال
مو همس یا به مِنِه سنـــــــگر و یا میدونـم
مـــو زه افغــــانی وعثمانی و روسی ومــغول
تا به اسکــــــندر و او پادشــــــه یونـــونم
کشـــته هــی دامه پیا در ره ای خاک وطـن
آریو برزن و مو ، اون خــــــانه علی مردونـم
دشمن از بنگ تُفنگم شو و رو بید به هراس
لاشه دشـمن بِنیَر زیــر سُــمه اســبونـم
قندهـــارن بِگِــــرهدُم کـــه نهادم به منس
لیک وچـِــرنِه ســـر تقـــاصی اصفـاهونُم
همه دونــــن مِنهَ کَــــرنال مـو غوغا کَرِدُم
زه وَروم هیــچ نواسـتان اِگُـــدی تــوفونم
تا که مـــشروطه اَویــــد هم صف اول بیدوم
ممدِلی شانـه ز تخـت ویردنه لم شیرونوم
ختیاری هستم و بیشه پراز شیران
جانم را فدای وطنم ایران می کنم.
همه ی این شیردلانی که در این خاک هستند
از چهارمحالات تا چهار لنگ و هفت لنگ
از سر بند اویسی تا گردنه رخ
از ایلات بهمئی تا بروجرد سامان این خاک است
یک طرف سرزمین من تیرون (و کروند) و سمت دیگر الیگودرز است
یک طرف دیگر دشت فریدون شهر تا داران است.
اندیکا، مسجدسلیمان تا میداود
یک طرف دشت سمیرم برود تا سامان
زردکوه .... کوه سپید کلار و منگشت
کوهرنگ ، اشتران کوه و کوه کینو
این کوههایی که نام بردم گردن آنان مانند من برافراشته است
شب و روز در میان آنان پیچ و خم میخورد رودخانه کارونم
قلب ایرانم و خون من نفت سیاه است
در رگهای این سرزمین خون (نفت) میفرستم از سر عهد و پیمانم
تُرک، تاجیک، لُر و کرد و عرب برادران من هستند
همهی این خلق را هم چون پاره تن خود میدانم
برو و صفحههای تاریخ را بخوان همانند رستم زال
من همهاش یا درسنگر جنگ و یا در میدان (جنگ) هستم
من از افغانی و روسی و عثمانی و مغول
تا اسکندر پادشاه یونانی
کشته میدادم مردان زیادی در راه خاک وطنم (ایران)
آریو برزن و علیمردان خان را
دشمن از صدای تفنگ من شب و روز در هراس بود
جسد دشمنان را زیر سُم اسبان من نگاه کن
قندهار را من گرفتم و در آن گذاشتم
سر و صدا و داد و فریادی به تلافی شهر اصفهانم
همه میدانند که در جنگ کرنال من غوغا کردم
در مقابل من کسی یارای ایستادن نبود چون مثل طوفان بودم
در زمانی که مشروطه شد من صف اول بودم
محمد علی شاه را شیران من از تخت به زیر آوردند.
بخـــتیاری هِــــدم و بیـــشه پُر از شیــرونم
ایی کــنم جـون به فـــدایِ وطنِوم ایــرونم
همه ایی شیــردلونی که منـــه خــاکه مونن
چار محالات و زه چهالنگ و زه هفت لنگـونم
ز سـرِ بَنــد اویـــــسی بـــره تا گَــردنه رُخ
بهمئی تا وه بَروگِرد ، هِــدک ســامــونم
یه طرف ، خـاک مو تیــــرون و الیگـودرزه
یه طرف دشـــــت فریــدون بِره تا دارونـم
اندکـــا، مچــــه سلُیمــون بره تا میداویت
یه طرف دشـــت سِمیـــرم بره تا هامـــونم
زردهکُه، سوزه و اسپیـــد وکلار و مُنشگت
کوهـرنـگ وشتُرون کُه و دِیــه کیـنــونم
ای کُهانه که گُدُم گردنسون چـی مو شَقه
شو و رو پیـت ایخوره من هَمَسو کـارونم
دل ایــرونم وخیـــن دل مـو نفت سه هه
مِن رگاس خیــــــن افرشنم زه سر پیمـونم
ترک و تاجیک و لُر و کُرد و عرو ، گویلُومن
همه ایی خلـــــقنه چی پاره تنـــــم ایـدونم
رو بخون صفحه ی تاریخ که چی رستم زال
مو همس یا به مِنِه سنـــــــگر و یا میدونـم
مـــو زه افغــــانی وعثمانی و روسی ومــغول
تا به اسکــــــندر و او پادشــــــه یونـــونم
کشـــته هــی دامه پیا در ره ای خاک وطـن
آریو برزن و مو ، اون خــــــانه علی مردونـم
دشمن از بنگ تُفنگم شو و رو بید به هراس
لاشه دشـمن بِنیَر زیــر سُــمه اســبونـم
قندهـــارن بِگِــــرهدُم کـــه نهادم به منس
لیک وچـِــرنِه ســـر تقـــاصی اصفـاهونُم
همه دونــــن مِنهَ کَــــرنال مـو غوغا کَرِدُم
زه وَروم هیــچ نواسـتان اِگُـــدی تــوفونم
تا که مـــشروطه اَویــــد هم صف اول بیدوم
ممدِلی شانـه ز تخـت ویردنه لم شیرونوم
ختیاری هستم و بیشه پراز شیران
جانم را فدای وطنم ایران می کنم.
همه ی این شیردلانی که در این خاک هستند
از چهارمحالات تا چهار لنگ و هفت لنگ
از سر بند اویسی تا گردنه رخ
از ایلات بهمئی تا بروجرد سامان این خاک است
یک طرف سرزمین من تیرون (و کروند) و سمت دیگر الیگودرز است
یک طرف دیگر دشت فریدون شهر تا داران است.
اندیکا، مسجدسلیمان تا میداود
یک طرف دشت سمیرم برود تا سامان
زردکوه .... کوه سپید کلار و منگشت
کوهرنگ ، اشتران کوه و کوه کینو
این کوههایی که نام بردم گردن آنان مانند من برافراشته است
شب و روز در میان آنان پیچ و خم میخورد رودخانه کارونم
قلب ایرانم و خون من نفت سیاه است
در رگهای این سرزمین خون (نفت) میفرستم از سر عهد و پیمانم
تُرک، تاجیک، لُر و کرد و عرب برادران من هستند
همهی این خلق را هم چون پاره تن خود میدانم
برو و صفحههای تاریخ را بخوان همانند رستم زال
من همهاش یا درسنگر جنگ و یا در میدان (جنگ) هستم
من از افغانی و روسی و عثمانی و مغول
تا اسکندر پادشاه یونانی
کشته میدادم مردان زیادی در راه خاک وطنم (ایران)
آریو برزن و علیمردان خان را
دشمن از صدای تفنگ من شب و روز در هراس بود
جسد دشمنان را زیر سُم اسبان من نگاه کن
قندهار را من گرفتم و در آن گذاشتم
سر و صدا و داد و فریادی به تلافی شهر اصفهانم
همه میدانند که در جنگ کرنال من غوغا کردم
در مقابل من کسی یارای ایستادن نبود چون مثل طوفان بودم
در زمانی که مشروطه شد من صف اول بودم
محمد علی شاه را شیران من از تخت به زیر آوردند.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:09
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه