ترانه ساخته محمدرضا چراغعلی، 1395
از کوی تو بیرون نشو پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم نه تو آنی که بمانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
کس به غیر از تو نخواندم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
کس به غیر از تو نخواندم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
پناهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
از کوی تو بیرون نشو پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم نه تو آنی که بمانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
کس به غیر از تو نخواندم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
کس به غیر از تو نخواندم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
پناهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم نکن فقر محالم
چه برانی چه بخوانی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه