تصنیف ارکسترال
میبرم منزل به منزل چوبِ دار خویش را
تا کجا پایان دهم آغازِ کار خویش را
درطریق عاشقی باک از طناب و دار نیست
میبرد بر دوش خود منصور، دار خویش را
برنمیدارد نگاه از من جنونِ سینهسوز
میشناسد چشم صیادم شکار خویش را
رونق روشندلان با منت خورشید نیست
میکند روشن چراغم شامِ تار خویش را
در دل طوفانیام از موج خونین باک نیست
میفشارد در بغل، دریا، کنار خویش را
موج پرجوشم، من از دریا نمیگیرم کنار
مینهم بر دوش طوفان، کولهبار خویش را
بس که میپیچد به خود امواج این گرداب، سخت
ساحل از کف میدهد اینجا قرار خویش را
میبرم منزل به منزل چوبِ دار خویش را
تا کجا پایان دهم آغازِ کار خویش را
درطریق عاشقی باک از طناب و دار نیست
میبرد بر دوش خود منصور، دار خویش را
برنمیدارد نگاه از من جنونِ سینهسوز
میشناسد چشم صیادم شکار خویش را
رونق روشندلان با منت خورشید نیست
میکند روشن چراغم شامِ تار خویش را
در دل طوفانیام از موج خونین باک نیست
میفشارد در بغل، دریا، کنار خویش را
موج پرجوشم، من از دریا نمیگیرم کنار
مینهم بر دوش طوفان، کولهبار خویش را
بس که میپیچد به خود امواج این گرداب، سخت
ساحل از کف میدهد اینجا قرار خویش را
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:44
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه