ترانهی افغانی
گویید به نوروز که امسال نیاید
درکشور خونینکفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمهی شادی نسراید
ماتمزدگان را لب پر خنده نشاید
خون میدمد از خاک شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگونکفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
درکشور آتشزده، در خانهی ویران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان
کس نیست که دوزد به تن مرده کفن، وای
ای وای وطن وای
از سینهی هرسنگ تو خون می دمد امروز
از خاک تو مستی و جنون می دمد امروز
آن لاله چه دیده که نگون میدمد امروز
وان سبزه چرا زرد و زبون می دمد امروز
سرخ است به خون پا و سرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
ای برهنه پا، سرو سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شکن و فاتح و سرباز تویی تو
فرماندهی این خاک، ز آغاز، تویی تو
غیر از تو کسی نیست درین مرز کهن وای
ای وای وطن وای
بشتاب که در بازوی تو فر خداییست
در گردش چشمان تو انوار الهیست
آیین تو فرماندهی و قلعهگشاییست
شمشیر تو روشنگر اسرار سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر کوه و دمن وای
ای وای وطن وای
جز لالهی خونبار که روید ز زمینت
کس نیست نهد گوش به فریاد حزینت
جز نام خدا، نیست دگر نقش نگینت
تاریخ زند بوسهی عزت به جبینت
ای کار تو زینت ده اعصار و زمن وای
ای وای وطن وای
قرآن خدا را به ته پاشنه سودند
با داس جفا کِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثار گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سر شیر ببستند رسن وای
ای وای وطن وای
نی تاج به کار آیدت امروز نه اورنگ
نی صاحب سرمایه که با سود گرانسنگ
خون دل تو خورده به صد حیله و نیرنگ
کس نیست که پیروز شود جز تو در این جنگ
ای بازوی رزمندهی زنجیرشکن وای
ای وای وطن وای
گویید به نوروز که امسال نیاید
درکشور خونینکفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمهی شادی نسراید
ماتمزدگان را لب پر خنده نشاید
خون میدمد از خاک شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگونکفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
درکشور آتشزده، در خانهی ویران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان
کس نیست که دوزد به تن مرده کفن، وای
ای وای وطن وای
از سینهی هرسنگ تو خون می دمد امروز
از خاک تو مستی و جنون می دمد امروز
آن لاله چه دیده که نگون میدمد امروز
وان سبزه چرا زرد و زبون می دمد امروز
سرخ است به خون پا و سرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
ای برهنه پا، سرو سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شکن و فاتح و سرباز تویی تو
فرماندهی این خاک، ز آغاز، تویی تو
غیر از تو کسی نیست درین مرز کهن وای
ای وای وطن وای
بشتاب که در بازوی تو فر خداییست
در گردش چشمان تو انوار الهیست
آیین تو فرماندهی و قلعهگشاییست
شمشیر تو روشنگر اسرار سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر کوه و دمن وای
ای وای وطن وای
جز لالهی خونبار که روید ز زمینت
کس نیست نهد گوش به فریاد حزینت
جز نام خدا، نیست دگر نقش نگینت
تاریخ زند بوسهی عزت به جبینت
ای کار تو زینت ده اعصار و زمن وای
ای وای وطن وای
قرآن خدا را به ته پاشنه سودند
با داس جفا کِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثار گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سر شیر ببستند رسن وای
ای وای وطن وای
نی تاج به کار آیدت امروز نه اورنگ
نی صاحب سرمایه که با سود گرانسنگ
خون دل تو خورده به صد حیله و نیرنگ
کس نیست که پیروز شود جز تو در این جنگ
ای بازوی رزمندهی زنجیرشکن وای
ای وای وطن وای
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:17
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه