مرثیه ماهور، 18/11/1384
سهم خیمه ها این شد کودکان گریانی
بر لب شقایق ها سوز داغ و عطشانی
بی مه بنی هاشم خیمه بی علمدار است
میزند صدا برگرد کودکی که گریان است
غیرتش به جوش آمد دجله در خروش آمد
تشنه ی لبانش بود رودی از خروشانی
از شرار دل طفلی آتش عطش بر لب
زد ندا عمو بنگر غنچه های خود در تب
همچو بید مجنون خم نخل قامت زینب
مشکی از زلالی را تا حرم بیار امشب
رخصت از برادر خواست سرو قامتش افراخت
بوی رود می آمد مشک را به دوش انداخت
خواست تر کند لب را زان زلال پاک آورد
کودکان عطشان را در حرم به یاد آورد
سهم خیمه ها این شد کودکان گریانی
بر لب شقایق ها سوز داغ و عطشانی
بی مه بنی هاشم خیمه بی علمدار است
میزند صدا برگرد کودکی که گریان است
غیرتش به جوش آمد دجله در خروش آمد
تشنه ی لبانش بود رودی از خروشانی
از شرار دل طفلی آتش عطش بر لب
زد ندا عمو بنگر غنچه های خود در تب
همچو بید مجنون خم نخل قامت زینب
مشکی از زلالی را تا حرم بیار امشب
رخصت از برادر خواست سرو قامتش افراخت
بوی رود می آمد مشک را به دوش انداخت
خواست تر کند لب را زان زلال پاک آورد
کودکان عطشان را در حرم به یاد آورد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:02
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه