ترانهی پاپ
رسیده از راهی و من به انتظارت شب و روز
نشسته ام تا که مرا بگیری از این تب و سوز
از همه عمر یک نفس کنار این عاشق بمان
چیزی بگو بماند این دیوانه ات دلخوش به آن
غم های عالم می رود از خیالم
لحظه دیدن تو دلدارم
خواهی نخواهی در شب من تو ماهی
به شوق دیدار تو بیدارم
مرا ز دلتنگی بگیر حالم خراب است
بدون تو درد و غمم چه بی حساب است
بیا و دور کن عاشق خود را ز دوری
بیا و بشکن اگر مانده غروری
رسیده از راهی و من به انتظارت شب و روز
نشسته ام تا که مرا بگیری از این تب و سوز
از همه عمر یک نفس کنار این عاشق بمان
چیزی بگو بماند این دیوانه ات دلخوش به آن
غم های عالم می رود از خیالم
لحظه دیدن تو دلدارم
خواهی نخواهی در شب من تو ماهی
به شوق دیدار تو بیدارم
مرا ز دلتنگی بگیر حالم خراب است
بدون تو درد و غمم چه بی حساب است
بیا و دور کن عاشق خود را ز دوری
بیا و بشکن اگر مانده غروری
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه