جمع خوانی در آواز دشتی، 1359
شب قدر این عزیز روزگاران مبارک باد بر شب زندهداران
هم آنان کز رخ جانانه مستند قدحنوشان صهبای الستند
چو نی از پرده دل در نوایند ز خود بیگانه با یار آشنایند
یکی بنگر به کوفه سوی محراب ببین دلداده ای را در تب و تاب
ز شوق وصل جانان رفته از دست
میان موج خون افتاده سرمست
علی گنجینه ی اسرار سرمد
فروغ ایزد و جان محمد
چو شد آزرده از تیغ مرادی
سرود این نغمه با صد شور و شادی
مرو از صبح روشندل خدا را
که دیگر نیست تاب هجر ما را
نتابیدی تو ای مهر جهانتاب
که بینی چشم من آن لحظه در خواب
به هم بنهاد پس چشم خدا بین
که بُد بیدار هر شب همچو پروین
به کوی دوست شاد از شهر غم رفت
به قاف قرب عنقای قِدم رفت
علی را جز خدا کس خون بها نیست
که خون او به جز خون خدا نیست
شب قدر این عزیز روزگاران مبارک باد بر شب زندهداران
هم آنان کز رخ جانانه مستند قدحنوشان صهبای الستند
چو نی از پرده دل در نوایند ز خود بیگانه با یار آشنایند
یکی بنگر به کوفه سوی محراب ببین دلداده ای را در تب و تاب
ز شوق وصل جانان رفته از دست
میان موج خون افتاده سرمست
علی گنجینه ی اسرار سرمد
فروغ ایزد و جان محمد
چو شد آزرده از تیغ مرادی
سرود این نغمه با صد شور و شادی
مرو از صبح روشندل خدا را
که دیگر نیست تاب هجر ما را
نتابیدی تو ای مهر جهانتاب
که بینی چشم من آن لحظه در خواب
به هم بنهاد پس چشم خدا بین
که بُد بیدار هر شب همچو پروین
به کوی دوست شاد از شهر غم رفت
به قاف قرب عنقای قِدم رفت
علی را جز خدا کس خون بها نیست
که خون او به جز خون خدا نیست
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه