تصنیف ارکسترال بیات اصفهان ساخته علی رحیمیان
دیده بگشای که آهنگ سفر دارد شب
به سراپرده ی خورشید گذر دارد شب
تا نفس تازه کند در نفس نافه ی صبح
گوش بر نغمه ی مرغان سحر دارد شب
بال پرواز گشوده ست در این دایره باز
دل سودا زده در کار دگر دارد شب
در طربخانه ی او مهر به رقص آمد و ماه
که ز سرچشمه ی عنقا خبر دارد شب
تا به معراج حقیقت رسد از پرتو عشق
چشم پرواز به عنقای نظر دارد شب
باش تا باز گشاید در گنجینه ی راز
که به هر غرفه دو صد رشته گهر دارد شب
نیلگون خیمه به دشت طرب افراشته است
ره دراز است ولی آب خضر دارد شب
دیده بگشای که آهنگ سفر دارد شب
به سراپرده ی خورشید گذر دارد شب
تا نفس تازه کند در نفس نافه ی صبح
گوش بر نغمه ی مرغان سحر دارد شب
بال پرواز گشوده ست در این دایره باز
دل سودا زده در کار دگر دارد شب
در طربخانه ی او مهر به رقص آمد و ماه
که ز سرچشمه ی عنقا خبر دارد شب
تا به معراج حقیقت رسد از پرتو عشق
چشم پرواز به عنقای نظر دارد شب
باش تا باز گشاید در گنجینه ی راز
که به هر غرفه دو صد رشته گهر دارد شب
نیلگون خیمه به دشت طرب افراشته است
ره دراز است ولی آب خضر دارد شب
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه