مرثیه ساخته احمدعلی راغب، 1364
شبان شب است ای گلوی زخمی
که مرغ آه از تو پر بگیرد
اسیر زندان دل نماند
دوباره راه سفر بگیرد
نشانی کوی رفتگان را
به گرد ساقی نشستگان را
ز ساکنان فلک بپرسد
از آسمانها خبر بگیرد
به بوی هر آنکه خیزد
به مقدمش گل بریزد
به بام هفت آسمان نریزد
ستاره را زیر پر بگیرد
طلوع او مستدام باشد
به خلوت جان که بی فروغ است
شبی اگر پا گذاری ای عشق
به پایت افتد دلم که شاید
به شعله ی تو شرر بگیرد
شبان شب است ای گلوی زخمی
که مرغ آه از تو پر بگیرد
اسیر زندان دل نماند
دوباره راه سفر بگیرد
نشانی کوی رفتگان را
به گرد ساقی نشستگان را
ز ساکنان فلک بپرسد
از آسمانها خبر بگیرد
به بوی هر آنکه خیزد
به مقدمش گل بریزد
به بام هفت آسمان نریزد
ستاره را زیر پر بگیرد
طلوع او مستدام باشد
به خلوت جان که بی فروغ است
شبی اگر پا گذاری ای عشق
به پایت افتد دلم که شاید
به شعله ی تو شرر بگیرد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:05
-
3:04
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه