ترانه پاپ
ای زاهدان ای صوفیان ای تاصحان خوش زبان
دست کدامین از شما بسته در میخانه را
فکری کنید ای عارفان این عاشق دیوانه را
گر می ننوشم غم در دل من می جوشد امشب
این یار دیرین خون دلم را می نوشد امشب
حیران شد از این حیران شد از این آمد و شد
دروازه بـان شهـــر هستی
دیوانه من از این هیاهو دل چون نیارم رو به مستی
از پندت ای ناصح چه حاصل دیوانه ی خلوت نشین را
از خانه تا میخانه هر شب مستانه می سایم جبین را
آن رسم و راهت این اشتباهت
عاشق نبودی تا من بگویم دیوانگی کن آه
چون از تو ناید دیوانه بازی فرزانگی کن
ساقی چو دید احوال من من ماندم و شرمندگی
مه در دل ابر سیه کی می کند تابندگی
گر می ننوشم غم در دل من می جوشد امشب
این یار دیرین خون دلم را می نوشد امشب
ای زاهدان ای صوفیان ای تاصحان خوش زبان
دست کدامین از شما بسته در میخانه را
فکری کنید ای عارفان این عاشق دیوانه را
گر می ننوشم غم در دل من می جوشد امشب
این یار دیرین خون دلم را می نوشد امشب
حیران شد از این حیران شد از این آمد و شد
دروازه بـان شهـــر هستی
دیوانه من از این هیاهو دل چون نیارم رو به مستی
از پندت ای ناصح چه حاصل دیوانه ی خلوت نشین را
از خانه تا میخانه هر شب مستانه می سایم جبین را
آن رسم و راهت این اشتباهت
عاشق نبودی تا من بگویم دیوانگی کن آه
چون از تو ناید دیوانه بازی فرزانگی کن
ساقی چو دید احوال من من ماندم و شرمندگی
مه در دل ابر سیه کی می کند تابندگی
گر می ننوشم غم در دل من می جوشد امشب
این یار دیرین خون دلم را می نوشد امشب
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:06
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه