مرثیه با مضمون اربعین حسینی
کاروانا می رسد بوی حسینم
اربعین من زائر کوی حسینم
من که با خود کوله بار درد و داغ و ناله دارم
بر جگر داغ فراق یک گلستان لاله دارم
زینبم زینبم گشته ورد لبم
ذکر روز و شبم
ای حسین جان ای حسین جان
از سفر برگشته ام با این اسیران
در کنار تربت پاک شهیدان
یک گلستان گل در آتش دیدم این گاه
حنجر ببریده را بوسیدم این گاه
این زمین بر من کتاب
سرنوشت و خاطرات
خفته در اینجا مرا
سرمایه ی عشق و حیات است
تا که من تن را به اشک خون بشویم
تا مگر گم کرده ی خود را بجویم
کاروانا می رسد بوی حسینم
اربعین من زائر کوی حسینم
من که با خود کوله بار درد و داغ و ناله دارم
بر جگر داغ فراق یک گلستان لاله دارم
زینبم زینبم گشته ورد لبم
ذکر روز و شبم
ای حسین جان ای حسین جان
از سفر برگشته ام با این اسیران
در کنار تربت پاک شهیدان
یک گلستان گل در آتش دیدم این گاه
حنجر ببریده را بوسیدم این گاه
این زمین بر من کتاب
سرنوشت و خاطرات
خفته در اینجا مرا
سرمایه ی عشق و حیات است
تا که من تن را به اشک خون بشویم
تا مگر گم کرده ی خود را بجویم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه