ترانه ای بهاری با صدای علی محتشم
شکوفه ها مژده می دن بهاره
غنچه ها پر می شن با یک اشاره
نقلای سبز جشن زندگی رو
کسی رو شاخه ها می پاشه از نو
چلچله ها مواظب بهارن
هر جا بره می رن اونو می یارن
چلچله ها گرما رو خوب می فهمن
فاصله فصل هارو خوب میفهمن
زمین دلش گرفته بود بی بهار
مونده بودن درختا بی برگ و بار
درخت مجنونی که پیرهن نداشت
طاقت تو سرما نشستن نداشت
دلش میخواست بلرزه بید مجنون
اما نه از سرمای نا مهربون
قیامت گلارو باور کنیم
اومدن بهار رو باور کنیم
گل نباشه زندگی ماتم داره
هر چی زیاد باز یه چیزی کم داره
شکوفه ها مژده می دن بهاره
غنچه ها پر می شن با یک اشاره
نقلای سبز جشن زندگی رو
کسی رو شاخه ها می پاشه از نو
چلچله ها مواظب بهارن
هر جا بره می رن اونو می یارن
چلچله ها گرما رو خوب می فهمن
فاصله فصل هارو خوب میفهمن
زمین دلش گرفته بود بی بهار
مونده بودن درختا بی برگ و بار
درخت مجنونی که پیرهن نداشت
طاقت تو سرما نشستن نداشت
دلش میخواست بلرزه بید مجنون
اما نه از سرمای نا مهربون
قیامت گلارو باور کنیم
اومدن بهار رو باور کنیم
گل نباشه زندگی ماتم داره
هر چی زیاد باز یه چیزی کم داره
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه