ترانه ی پاپ
گره خوردم به دلتنگی تو این کابوس تکراری
نشستی رو به روم هرشب میون خواب و بیداری
با این که دوری از دستام چه نزدیکی به احساسم
تو رو گم می کنم بازم من این کابوس رو می شناسم
یه مشت تعبیر بیهوده من و تا انتها برده
یه دنیا درد تنهایی به تقدیرم گره خورده
خلاصم کن از این تردید خلاصم کن که می تونی
از این کابوس تلخی که خودت معنیش رو می دونی
یه وقتا بعضی حرفا رو نمی شه گفت باور کن
تو هم مثل منی شاید با این سردرگمی سر کن
ولی افسوس این کابوس حالا هرلحظه با من هست
مگه می شه دیگه راحت چشا رو، رو حقیقت بست
گره خوردم به دلتنگی تو این کابوس تکراری
نشستی رو به روم هرشب میون خواب و بیداری
با این که دوری از دستام چه نزدیکی به احساسم
تو رو گم می کنم بازم من این کابوس رو می شناسم
یه مشت تعبیر بیهوده من و تا انتها برده
یه دنیا درد تنهایی به تقدیرم گره خورده
خلاصم کن از این تردید خلاصم کن که می تونی
از این کابوس تلخی که خودت معنیش رو می دونی
یه وقتا بعضی حرفا رو نمی شه گفت باور کن
تو هم مثل منی شاید با این سردرگمی سر کن
ولی افسوس این کابوس حالا هرلحظه با من هست
مگه می شه دیگه راحت چشا رو، رو حقیقت بست
کاربر مهمان