ترانه ی پاپ با مضمون فصل بهار
بوی مسیحای بهار رسیده بر رسیده بر جان جهان
خستگی دشت و دمن گرفته اینک ضربان
مژده به گل ده بگو که بهار آمده است
دوباره خورشید ز شام سیه سرزده است
شانه به گیسوی زمین زده دستان خدا
فصل شکوه عاشقی سوی خود خوانده مرا
رفته ز تن خستگی ها رفته غم از دل من
واشده رو به دلخوشی همه پنجره ها باز
بوی مسیحای بهار رسیده بر جان جهان
خستگی دشت و دمن گرفته اینک ضربان
غنچه به رقص آمده از نغمه ی مرغ سحر
مژده به باغ آمده از یار رسیده خبر
نور در آیینه ها خلوت شب را شکست
توشه ی عمر غم مانده به دنیا شکست
دل من سرخی سیب است
من خودم سبزه ی عیدم
مثل آغاز بهارم شعر لبریز امیدم
پاک و آرام و لطیف است فصل باران بهار است
مثل این ماهی قرمز در دلم غصه ندارم
شانه به گیسوی زمین زده دستان خدا
فصل شکوه عاشقی سوی خود خوانده مرا
بوی مسیحای بهار رسیده بر رسیده بر جان جهان
خستگی دشت و دمن گرفته اینک ضربان
مژده به گل ده بگو که بهار آمده است
دوباره خورشید ز شام سیه سرزده است
شانه به گیسوی زمین زده دستان خدا
فصل شکوه عاشقی سوی خود خوانده مرا
رفته ز تن خستگی ها رفته غم از دل من
واشده رو به دلخوشی همه پنجره ها باز
بوی مسیحای بهار رسیده بر جان جهان
خستگی دشت و دمن گرفته اینک ضربان
غنچه به رقص آمده از نغمه ی مرغ سحر
مژده به باغ آمده از یار رسیده خبر
نور در آیینه ها خلوت شب را شکست
توشه ی عمر غم مانده به دنیا شکست
دل من سرخی سیب است
من خودم سبزه ی عیدم
مثل آغاز بهارم شعر لبریز امیدم
پاک و آرام و لطیف است فصل باران بهار است
مثل این ماهی قرمز در دلم غصه ندارم
شانه به گیسوی زمین زده دستان خدا
فصل شکوه عاشقی سوی خود خوانده مرا
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان