ترانه ای با صدای محمد اسلامی و آهنگسازی رحمت الله وطن دوست و شعری از محمدحسین صفاریان
آنقدر نبودی و نبودی که زمستان
بر باغ شبیخون زد و رفتند هزاران
تو بغض شدی ای غم لبریز تبستم
هر بار که من رد شدم از کوچه باران
ای کاش نمی رفت شب ام بی تو به کابوس
ای کاش نمی سوخت لبم در تب هذیان
ابری اگر ای دوست منم تشنه ترین خاک
ماهی ای یار منم شام غریبان
آواره ترین رودم در هرچه در آتش
سر گشته ترین بادم هرچه در بیابان
آنقدر نبودی و نبودی که زمستان
بر باغ شبیخون زد و رفتند هزاران
تو بغض شدی ای غم لبریز تبستم
هر بار که من رد شدم از کوچه باران
ای کاش نمی رفت شب ام بی تو به کابوس
ای کاش نمی سوخت لبم در تب هذیان
ابری اگر ای دوست منم تشنه ترین خاک
ماهی ای یار منم شام غریبان
آواره ترین رودم در هرچه در آتش
سر گشته ترین بادم هرچه در بیابان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:31
-
3:32
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه