display result search
منو

دیار مهر

  • 8 قطعه
  • 5':39" مدت زمان
  • 43 دریافت شده
آلبوم در فضای موسیقی دستگاهی

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 5:06
    وطنم تنم چه باشد كه بگويمت تني تو كه تو جاني و سراپا همه جان روشني تو وطنم تو بوي باران به شب ستاره باران كه خوشي و خوش تريني به مذاق ميگساران من اگر سروده باشم وطنم تو شعر نابي من اگر ستاره باشم وطنم تو آفتابي وطنم ، وطنم ، وطنم ايران همه جاني به تنم وطنم ايران وطنم خوشا نسيمت كه وزيدنش گل از گل وطنم خوشا شميمت كه دميدنش تغزل وطنم كه شعر حافظ شده وصله ي تن تو كه شكفته شعر سعدي به بهار دامن تو وطنم درودي از من به تو و به عاشقانت كه سپرده ام به پيكت به نسيم مهربانت ايران من ، ايران من اي مهر تو بر جان من
  • 6:58
    سير نمي‌ شوم ز تو اي مه جان فزاي من جور مكن جفا مكن نيست جفا سزاي من با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم چونك تو سايه افكني بر سرم اي هماي من درشكنيد كوزه را پاره كنيد مشك را جانب بحر مي روم پاك كنيد راه من آب حيات موج زد دوش ز صحن خانه ام يوسف من فتاد دي همچو قمر به چاه من چند بذارد اين دلم ، واي دلم خراب دل چند بنالد اين لبم پيش خيال شاه من سير نمي شوم ز تو ، نيست جز اين گناه من جور مكن جفا مكن نيست جفا سزاي من خرمن من اگر بشد ، غم مخورم چه غم خورم صد چو مرا بس است و بس خرمن نور ماه من
  • 5:21
    بر گرد گل مي گشت دي نقش خيال يار من گفتم درآ پرنور كن از شمع رخ اسرار من اي از بهار روي تو سرسبز گشته عمر من جان من و جان همه حيران شده در كار من سردفتر هر سروري برهان هر پيغامبري هم حاكمي هم داوري هم چاره ي ناچار من اي در كنار لطف تو من همچو چنگي با نوا آهسته‌ تر زن زخمه‌ ها تا نگسلاني تار من از دولت ديدار تو وز نعمت بسيار تو صد خوان زرين مي نهد هر شب دل خون خوار من
  • 7:16
    پرستويي غريب و بي پناهم كه خون مي ريزد از بال نگاهم چه سازد با تو اي سر در هوا ، سرو دل چون بيد مجنون سر به راهم چه سازد با تو اي سردرهوا سر دل چون بيد مجنون سر به راهم پرتو كرمانشاهي
  • 4:28
    تكنوازي كمانچه
  • 6:25
    مرا با سوز جان بگذار و بگذر اسير و ناتوان بگذار و بگذر چو شمعي سوختم از آتش عشق مرا آتش به جان بگذار و بگذر دلي چون لاله بي داغ غمت نيست بر اين دل هم نشان بگذار و بگذر مرا با يك جهان اندوه جانسوز تو اي نامهربان بگذار و بگذر دو چشمي را كه مفتون رخت بود كنون گوهرفشان بگذار و بگذر در افتادم به گرداب غم عشق مرا در اين ميان بگذار و بگذر حميد مصدق
  • 4:19
    يار آمده يار آمده ره بگشاييم جويان دل ست دل بدو بنماييم ما نعره‌ زنان كه آن شكارت ماييم او خنده‌ كنان كه ما تو را مي پاييم من عاشق روي تو نگارم يارا وز چشم خوش تو شرمسارم يارا هرلحظه يكي دعا بر آرم از دل والله به خدا خبر ندارم يارا من عاشقي از كمال تو آموزم بيت و غزل از جمال تو آموزم در پرده ي دل خيال تو رقص كند من رقص خوش از خيال تو آموزم مولوي
  • 5:39
    اي برده اختيارم ، تو اختيار مايي من شاخ زعفرانم ، تو نوبهار مايي گفتم غمت مرا كشت گفتا چه زهره دارم غم اين قدر ندارم ، آخر تو يار مايي من باغ و بوستانم سوزيده خزانم باغ مرا بخندان كاخر بهار مايي گفتا تو چنگ مايي و اندر ترنگ مايي پس چيست زاري تو چون در كنار مايي گفتم چو چرخ گردان والله كه بي‌ قرارم گفت ار چه بي‌ قراري ني بي‌ قرار مايي اي بلبل سحرگه ما را بپرس گه گه آخر تو هم غريبي هم از ديار مايي اين جا دويي نگنجد اين ما و تو نباشد اين هردو را يكي دار ، چون در شمار مايي مولوي

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی