ترانه ی پاپ
نشسته بر دیوار شب نگاه خونین دیده ی مرد
بگو که بعد از رفتنت تو در چه حالی
چه خسته من ویران من از روح و تن بیگانه من
تو نیمی از من بودی و اکنون خیالی
وای از غم من تنهایی تو
نفرین به غروری که نشاندی بر خود
وای از شب من بی خوابی تو
نفرین به جدایی که شده باور تو
ما را چه شد و از این پس چه شود
آهی کشیم و لبخندی زنیم و تلخی ها به لب نیاریم
از این قصه دمی آشفته مشو
گاهی بهانه ای باز آ کمی به بالین
ترسم که تو و دیوانگی ات راهی به یاد ما یابی
از غصه ها جانی به لب رسانی
مخمور غمت دلخسته و جان راضی
که رفتنت باز داشت به لب نشانی
نشسته بر دیوار شب نگاه خونین دیده ی مرد
بگو که بعد از رفتنت تو در چه حالی
چه خسته من ویران من از روح و تن بیگانه من
تو نیمی از من بودی و اکنون خیالی
وای از غم من تنهایی تو
نفرین به غروری که نشاندی بر خود
وای از شب من بی خوابی تو
نفرین به جدایی که شده باور تو
ما را چه شد و از این پس چه شود
آهی کشیم و لبخندی زنیم و تلخی ها به لب نیاریم
از این قصه دمی آشفته مشو
گاهی بهانه ای باز آ کمی به بالین
ترسم که تو و دیوانگی ات راهی به یاد ما یابی
از غصه ها جانی به لب رسانی
مخمور غمت دلخسته و جان راضی
که رفتنت باز داشت به لب نشانی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه