تصنیف دشتی ساخته ساعد باقری، 1390
پس تو بودی آنکه عمری در هوایش سوختم
نام او نشناختم اما برایش سوختم
کیست او کی مرهم زخم عمیقم می شود
پیش چشمم بود و بی حرفی با پایش سوختم
چون صدای زندگی می آمد و رو می نهفت
بی صدایش زخم خوردم با صدایش سوختم
نام او بی گاه بر لب آمد و جان یافتم
تا کنم صد بار جانم را فدایش سوختم
با که گویم سوختم اما فروزانتر شدم
جمله سوزند در جفا من در وفایش سوختم
پس تو بودی آنکه عمری در هوایش سوختم
نام او نشناختم اما برایش سوختم
کیست او کی مرهم زخم عمیقم می شود
پیش چشمم بود و بی حرفی با پایش سوختم
چون صدای زندگی می آمد و رو می نهفت
بی صدایش زخم خوردم با صدایش سوختم
نام او بی گاه بر لب آمد و جان یافتم
تا کنم صد بار جانم را فدایش سوختم
با که گویم سوختم اما فروزانتر شدم
جمله سوزند در جفا من در وفایش سوختم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:44
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه