display result search
- 1665
دریو و ماهی (دریا و ماهی)
ترانه ی مازندرانی
ته وسه چشمه جور بّیمِه راهی صواحی ، نماشون ، شو تا صواحی
اساچِنگگ بزن می آرزو ر ته وسه بهیمه دریوی ماهی
اتا گِل ، چشمه ی او بّیمِه تِسسه اتا گل ، ماهِ سوسو بیمه تسسه
خّوِر بیاردنه سر بشتی بوردی اسا دلتنگِ دریو بیمه تسسه
بی ته دیگر دنی یه ماه سوسو بی ته سروش نداننه کیله او
تِلارِ بی ماهی ، تیل هاشی ارمون خشک بنه ر ساللیک زنده دریو
می دل خانه تی نالبن سر، سو بّووم تنه بهاری پیرهن جا نو بووم
تیلنده دنیا ر زلال هاکنیم ته می ماهی و من تی دریو بّووم
بلندشور ای صواحی ونه تیناری جاده ر همراهی وِنه
هرکس اوگربونه شی همدمِ جا تلارر ای تلاجی ماهی ونه
ورفِ کوه ر سرهایته چشمه او تیناری بیارده کیاسرِ لو
بروتامن وته ماهی بواشیم بوریم باهمدیگر رامسر دریو
خطیرکوهِ جانِ صواحی دور لفورِ چشمه ی همراهیِ دور
کتالون ولزور هویر و آسور سله بنِ زلالِ ماهیِ دور
برای تو شبیه چشمه جاری شدم صبحگاهان تا شام و شامگاهان تا صبح
حالا قلابی به آرزوهای من بیانداز تا برای تو ماهی دریا بشوم
یک بار آب چشمه برای تو شدم یک بار روشنای ماه شدم برای تو
خبر دادند آمدی و رفتی حالا من دریایی دلتنگ از دوری تو شدم
بدون تو دیگر روشنای ماهی نیست بدون تو دیگر رودخانه صدایی ندارد
رود بی ماهی و آرزوی گل آلود من دریا برای زمین خشک تور می‌اندازد
دلم می‌خواهد بر ایوان خانه تو روشن بشوم با پیراهن بهاری تو نو بشوم
دنیای گل آلود را زلال بکنیم تو ماهی من و دریای تو باشم
شب بلند صبح را می‌طلبد جاده تنها همراه را می‌طلبد
هر کس با همدم خود خو می‌گیرد رودخانه تلار ماهی تلاجی را می‌طلبد
چشمه ، برف کوه را بر سرش حمل می‌کند و می‌آورد
تنهایی تا نزدیکی‌های (کیاسر ) آورده است
بیا تا من و تو ماهی بشویم با همدیگر تا دریای (رامسر) برویم
فدای صبگاهان ( خطیر کوه) بشوم فدای همراهی چشمه (لفور ) بشوم
فدای ( کتالون، لزور ، هویر) و( آسور) و ماهی زلال (سله بن) بشوم.
ته وسه چشمه جور بّیمِه راهی صواحی ، نماشون ، شو تا صواحی
اساچِنگگ بزن می آرزو ر ته وسه بهیمه دریوی ماهی
اتا گِل ، چشمه ی او بّیمِه تِسسه اتا گل ، ماهِ سوسو بیمه تسسه
خّوِر بیاردنه سر بشتی بوردی اسا دلتنگِ دریو بیمه تسسه
بی ته دیگر دنی یه ماه سوسو بی ته سروش نداننه کیله او
تِلارِ بی ماهی ، تیل هاشی ارمون خشک بنه ر ساللیک زنده دریو
می دل خانه تی نالبن سر، سو بّووم تنه بهاری پیرهن جا نو بووم
تیلنده دنیا ر زلال هاکنیم ته می ماهی و من تی دریو بّووم
بلندشور ای صواحی ونه تیناری جاده ر همراهی وِنه
هرکس اوگربونه شی همدمِ جا تلارر ای تلاجی ماهی ونه
ورفِ کوه ر سرهایته چشمه او تیناری بیارده کیاسرِ لو
بروتامن وته ماهی بواشیم بوریم باهمدیگر رامسر دریو
خطیرکوهِ جانِ صواحی دور لفورِ چشمه ی همراهیِ دور
کتالون ولزور هویر و آسور سله بنِ زلالِ ماهیِ دور
برای تو شبیه چشمه جاری شدم صبحگاهان تا شام و شامگاهان تا صبح
حالا قلابی به آرزوهای من بیانداز تا برای تو ماهی دریا بشوم
یک بار آب چشمه برای تو شدم یک بار روشنای ماه شدم برای تو
خبر دادند آمدی و رفتی حالا من دریایی دلتنگ از دوری تو شدم
بدون تو دیگر روشنای ماهی نیست بدون تو دیگر رودخانه صدایی ندارد
رود بی ماهی و آرزوی گل آلود من دریا برای زمین خشک تور می‌اندازد
دلم می‌خواهد بر ایوان خانه تو روشن بشوم با پیراهن بهاری تو نو بشوم
دنیای گل آلود را زلال بکنیم تو ماهی من و دریای تو باشم
شب بلند صبح را می‌طلبد جاده تنها همراه را می‌طلبد
هر کس با همدم خود خو می‌گیرد رودخانه تلار ماهی تلاجی را می‌طلبد
چشمه ، برف کوه را بر سرش حمل می‌کند و می‌آورد
تنهایی تا نزدیکی‌های (کیاسر ) آورده است
بیا تا من و تو ماهی بشویم با همدیگر تا دریای (رامسر) برویم
فدای صبگاهان ( خطیر کوه) بشوم فدای همراهی چشمه (لفور ) بشوم
فدای ( کتالون، لزور ، هویر) و( آسور) و ماهی زلال (سله بن) بشوم.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:07
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه