display result search
- 1436
ماه بنی هاشم
مرثیه و جمع خوانی برای حضرت اباالفضل (س) در آواز بیات زند
ماه بنی هاشم کعبه ی دلها بود
دیده ی مشتاقان گرم تمنا بود
دل انجمنی به طوافش
به امید شکوه مصافش
به ادب شده نزد برادر
تو بگو چه کنم شه لشکر
عزم فراطش با اذن برادر بود
ساقی در ره میدان است
فریادش دم طوفان است
زده یک تنه بر دل لشکر
به مرام علی شه خیبر
زده شعله به قلب سپاهی
نگاه او که بر دل زلال آب افتد
بیاد لعل تشنه ی گل رباب افتد
حسرت لبهایش بر دل دریا بود
از لب ساحل رد تشنه و سقا بود
زه شریعه به خیمه روان شد
دل اهل حرم نگران شد
همه دیده به ره که بیاید
غم اهل حرم بسر آید
دست و علم یا رب روی زمین افتاد
دستی در دل میدان بود
مشکی بر لب دندان بود
لب تشنه و یاد برادر
تن زخمی و عمه ی لشکر
چه غمی اگرم نبود دست
که به مشک من آب روان هست
امان ازان دمی که مشک او پریشان شد
برای نا امیدی اش شریعه گریان شد
عرش الهی را زینت حق افتاد
پیکر ماهش بر دشت شفق افتاد
تن ماه علی شده گلگون
ز غمش دل القمه شده پر خون
نگه اش چو به فاطمه افتاد
لب تشنه به زمزمه افتاد
ناله ی ادرکنی سوی حرم آمد
ساقی از سر زین افتاد
سردارم به زمین افتاد
منم و تن سرو نشسته
کمرم ز غم تو شکسته
منم و غم داغ برادر
من و خیمه و این همه لشکر
بیا که با شهادت تو میشوم تنها
به تشنگان چه گویم از فراقت ای سقا
ماه بنی هاشم کعبه ی دلها بود
دیده ی مشتاقان گرم تمنا بود
دل انجمنی به طوافش
به امید شکوه مصافش
به ادب شده نزد برادر
تو بگو چه کنم شه لشکر
عزم فراطش با اذن برادر بود
ساقی در ره میدان است
فریادش دم طوفان است
زده یک تنه بر دل لشکر
به مرام علی شه خیبر
زده شعله به قلب سپاهی
نگاه او که بر دل زلال آب افتد
بیاد لعل تشنه ی گل رباب افتد
حسرت لبهایش بر دل دریا بود
از لب ساحل رد تشنه و سقا بود
زه شریعه به خیمه روان شد
دل اهل حرم نگران شد
همه دیده به ره که بیاید
غم اهل حرم بسر آید
دست و علم یا رب روی زمین افتاد
دستی در دل میدان بود
مشکی بر لب دندان بود
لب تشنه و یاد برادر
تن زخمی و عمه ی لشکر
چه غمی اگرم نبود دست
که به مشک من آب روان هست
امان ازان دمی که مشک او پریشان شد
برای نا امیدی اش شریعه گریان شد
عرش الهی را زینت حق افتاد
پیکر ماهش بر دشت شفق افتاد
تن ماه علی شده گلگون
ز غمش دل القمه شده پر خون
نگه اش چو به فاطمه افتاد
لب تشنه به زمزمه افتاد
ناله ی ادرکنی سوی حرم آمد
ساقی از سر زین افتاد
سردارم به زمین افتاد
منم و تن سرو نشسته
کمرم ز غم تو شکسته
منم و غم داغ برادر
من و خیمه و این همه لشکر
بیا که با شهادت تو میشوم تنها
به تشنگان چه گویم از فراقت ای سقا
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:36
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه