ترانه ها یی در فضای موسیقی دستگاهی ، همراه با قطعه ای به صورت ساز و آواز
نوازنده ی ویولون : حبیب الله بدیعی
نوازنده ی ویولون : پرویز یاحقی
نوازنده ی ویولون : همایون خرم
نوازنده ی قره نی : ولی الله البرز
نوازنده ی قره نی : رضا یاوری
نوازنده ی تار : سلیمان روح افزا
نوازنده ی تار : مهدی تاکستانی
نوازنده ی ترومپت : عباس سلیمانی
نوازنده ی تنبک : جهانگیر ملک
نوازنده ی ویولون : حبیب الله بدیعی
نوازنده ی ویولون : پرویز یاحقی
نوازنده ی ویولون : همایون خرم
نوازنده ی قره نی : ولی الله البرز
نوازنده ی قره نی : رضا یاوری
نوازنده ی تار : سلیمان روح افزا
نوازنده ی تار : مهدی تاکستانی
نوازنده ی ترومپت : عباس سلیمانی
نوازنده ی تنبک : جهانگیر ملک
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:39یك نفس ای جان جهان خیز و در آیینه ی جان جلوه گری كن با دل بی طاقت ما راه وفا پوی و جفا با دگری كن ای رویت فروغ شب های من وی عشقت شرار تب های من هم چون گل به خنده بگشا لب را تا گردد شكفته لب های من تو چنان رویایی هستی و ناپیدایی در بر من آیی هر شب چو غم دیرینی خاطره ی شیرینی بر سر من آیی هر شب چو نسیمی چو نوازد ز صفا روی چمن را شكفد روی تو ای گل همه شب خاطره ام را ای رویت فروغ شب های من وی عشقت شرار تب های من هم چون گل به خنده بگشا لب را تا گردد شكفته لب های من یك نفس ای جان جهان خیز و در آیینه ی جان جلوه گری كن با دل بی طاقت ما راه وفا گوی و جفا با دگری كن عبدالله الفت
-
4:40ساز و آواز نوازنده ی ویولون : حبیب الله بدیعی گفتم نهایتی بود این درد عشق را هر بامداد می كند از نو بدایتی درمانده ام كه از تو شكایت كجا برم هم با تو گر ز دست تو دارم شكایتی سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق این ریش اندرون بكند هم سرایتی سعدی
-
5:48چون مرغ طوفان هردم سردرگردان در دست طوفان ها پر بگشایم با عشقی بی پایان سوی آسمان ها هم راز شب های خاموشم در رویای مست مدهوشم بی خبر از دنیا چون كاهی در دست طوفانم بر روی موجی سرگردانم موج آرزوها گر با من آمیزد گر از من بگریزد چشمم در دل شب جوید روی او را خواهد تا ببیند بوی آرزو را دل را هر دم می فریبد آرزویی بر روی جمعی چون تار مویی آه امشب نالان چون مرغ شباهنگم كه آوایی حزین خیزد از دل تنگم فغان دلم شكسته سكوت شب را زین آهنگ موزون راز قلب محزون شده شاد تورج نگهبان
-
4:55ای خیمه ی نیلی فام در اوج افق ها گسترده ای آرام خورشید فروزان را چون شعله ی آهی آورده ای از كاه گه مونس شب باشد ظلمت به جهان باشد گاهی ز كناری ماهی به در آری تا جلوه نماید چون روی نگاری بس كوكب رخشان بر سینه فشانی چون دشت پر از گل در فصل بهاری افزون چو شود خشمت غرقی جهد از چشمت زان سوز نهانی از سوز درون گاهی از سینه كشی آهی اشكی بفشانی قبله گاه عشاقی ای سپهر نیلی جلوه های مهتاب از عشق ما دلیری همه جا همه سو بود نشانه ی تو به دل همه كس بود فسانه ی تو ایرج تیمورتاش
-
5:35من شعله ی عشقم در سینه نهانم بنشسته به جان آشفته دلانم جهان جمالم نشان كمالم گهی خنده ی ذوقم گهی گریه ی شوقم گهی در پس یك سینه نهانم جهان جمالم نشان كمالم گاهی همه چون دل شدگان روی نیازم گاهی به رخ دل شكنان مایه ی نازم گاهی به نظر رفته چنان قطره ی اشكم گه در دل جان مانده چنان عقده ی رازم در دیده ی عاشق همه نقش وصالم گهی همدم دل ها چو خیالم گهی همره سودای محالم جز در دل بی كینه من راز نمی یابم شور سر پرفتنه نور دل بی تابم بر هم ریزم كاشانه ی دل را پرخون سازم پیمانه ی دل را بیژن ترقی
-
6:24گفتم ای رویای من وی غمت سودای من فتنه كم كن شعله بر جانم مزن بیش از این آرامشم بر هم مزن گفت اگر سوداگر عشق منی بگذر از جان حرف بیش و كم مزن گفتم از چشم تو می جویم نشان مهربانی خنده ای زد كز سوی دلی مجو تا می توانی گفتم از بی همدمی هم صحبتی پیمانه گشتن گفت از این هم صحبتان خوش تر بود بی هم زبانی گفتم ای سیمین تن كی كنی بس با من این غرور و سر گرانی این غرور و سرگرانی گفت اگر در سینه بودت راز عشقی آسمانی در غرور من ندیدی غیر لطف و دل ستانی گفتمش عشق تو ای مه كرده پیرم در جوانی خنده زد كز عشق خوبان غیر رسوایی چه دانی گفتم آیم در پناهت تا نسوزم همچو مرغی در غم بی آشیانی گفت از این افسانه ها بگذر فنا شو تا بیابی آشیانی جاودانی نظام فاطمی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه