ترانه ساخته حمید شاهنگیان، 1372
وقتی نسیم حامل پیغام روشنی
از معبر تلاطم دریا آهسته میوزید
در بیشه غروب خورشید خفته بود
ناگاه از تقاطع گلهای آسمان نوری به روشنایی پرواز
از بیکران مرد حقیقت عبور کرد
لبخند زد ستاره، ستاره ی امید
و خویش را در چشمه سار روشن میلاد غسل داد
از مطلع سپیده شکفتن بشیر نور
هنگامه ی ولادت خورشید فتح را
بر راهیان شهر رهایی نوید داد
دردیست گر آفتاب را نشناسی
از چشمه اگر سراب را نشناسی
یک عمر به تشنگی سپردیم
اینک حیف است که قدر آب را نشناسیم
وقتی نسیم حامل پیغام روشنی
از معبر تلاطم دریا آهسته میوزید
در بیشه غروب خورشید خفته بود
ناگاه از تقاطع گلهای آسمان نوری به روشنایی پرواز
از بیکران مرد حقیقت عبور کرد
لبخند زد ستاره، ستاره ی امید
و خویش را در چشمه سار روشن میلاد غسل داد
از مطلع سپیده شکفتن بشیر نور
هنگامه ی ولادت خورشید فتح را
بر راهیان شهر رهایی نوید داد
دردیست گر آفتاب را نشناسی
از چشمه اگر سراب را نشناسی
یک عمر به تشنگی سپردیم
اینک حیف است که قدر آب را نشناسیم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:46
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه