ترانه ی پاپ
چه سازم خدایا که دل داده ام از دست
بسوزم به آهی که آلوده به درد است
به شوق نگاهی به امید پناهی
نشستم به راهی ، خدایا تو گواهی
خم باده شکستم ، ز سودای تو مستم
دریغا به امیدت چه شب ها که نشستم
عطر نفست برده ز هوشم دریا دل افتاده ز جوشم
خوش تر ز تو ای نغمه گر عشق نشنیده دلم شور و نوایی
در وادی عشق تو اسیری ، خوش تر ز پریدن ز رهایی
جز کعبه ی عشقت ، کاشانه ندارم
از ساغر چشمان تو مستم
جز چشمان تو پیمانه ندارم
من خسته ی راهم در من نظری کن
از کوچه ی تنهایی عشاق ای نوگل خندان گذری کن
شب و روز من از تو فروزان شده یارا
به این دل بده جانی تو ای روح مسیحا
ای پرده نشین شمع شبستان
روی از من خسته مپوشان
در حلقه ی رندان بلایی
من مانده ام و این دل حیران
از مشعل خورشیدی عشقت
بر خرمن دل شعله بیفشان
چه سازم خدایا که دل داده ام از دست
چه سوزم به آهی که آلوده به درد است
به شوق نگاهی به امید پناهی نشستم به راهی
خدا یا تو گواهی
چه سازم خدایا که دل داده ام از دست
بسوزم به آهی که آلوده به درد است
به شوق نگاهی به امید پناهی
نشستم به راهی ، خدایا تو گواهی
خم باده شکستم ، ز سودای تو مستم
دریغا به امیدت چه شب ها که نشستم
عطر نفست برده ز هوشم دریا دل افتاده ز جوشم
خوش تر ز تو ای نغمه گر عشق نشنیده دلم شور و نوایی
در وادی عشق تو اسیری ، خوش تر ز پریدن ز رهایی
جز کعبه ی عشقت ، کاشانه ندارم
از ساغر چشمان تو مستم
جز چشمان تو پیمانه ندارم
من خسته ی راهم در من نظری کن
از کوچه ی تنهایی عشاق ای نوگل خندان گذری کن
شب و روز من از تو فروزان شده یارا
به این دل بده جانی تو ای روح مسیحا
ای پرده نشین شمع شبستان
روی از من خسته مپوشان
در حلقه ی رندان بلایی
من مانده ام و این دل حیران
از مشعل خورشیدی عشقت
بر خرمن دل شعله بیفشان
چه سازم خدایا که دل داده ام از دست
چه سوزم به آهی که آلوده به درد است
به شوق نگاهی به امید پناهی نشستم به راهی
خدا یا تو گواهی
کاربر مهمان