آلبوم در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:40
-
17:04نوازنده ی سه تار: جلال ذوالفنون نوازنده ی نی : محمد موسوی شاعر : حافظ فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق كه در این دامگه حادثه چون افتادم من ملك بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه كنم حرف دگر یاد نداد استادم سایه ی طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر كوی تو برفت از یادم پاك كن چهره ی حافظ به سر زلف ز اشك ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
-
9:41دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم این كه میگویند آن خوش تر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم یاد باد آن كو به قصد خون ما عهد را بشكست و پیمان نیز هم دوستان در پرده میگویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم چون سر آمد دولت شب های وصل بگذرد دوران هجران نیز هم هر دو عالم یك فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم حافظ
-
6:05
-
11:50ای كاش ما را رخصت زیر و بمی بود چون نی به شرح عشق بازی مان دمی بود این نی عجب شیرین زبانی یاد دارد تقریر اسرار نهانی یاد دارد در غصه هایش قصه ی پنهان بسی هست در دمدمه ی او عطر دم های كسی هست زان خم به عیاری چشیدن میتواند چون ذوق می، دارد كشیدن میتواند خود معرفت موقوف پیمانه است گویی وین خاكدان بیغوله میخانه است گویی تقدیر میخانه است با مطرب تنیدن از نای شكر جستن و از دف شنیدن و آن نای را دم میدهد مطرب كه هستم وز شور خود بر دف زند سیلی كه مستم تقدیر میخانه است با مطرب تنیدن از نای شكر جستن و از دف شنیدن لكن مرا استاد نایی دف تراشید نی را نوازش كرد و من را دل خراشید زان زخم ها رنگ فراموشی است با من در نغمه ام جاوید و خاموشی است با من علی معلم
-
14:02دست از طلب ندارم تا كام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر كز آتش درونم دود از كفن برآید بنمای رخ كه خلقی واله شوند و حیران بگشای لب كه فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل كه از لبانش نگرفته هیچ كامی جان از بدن برآید از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود كام تنگدستان كی زان دهن برآید گویند ذكر خیرش در خیل عشقبازان هر جا كه نام حافظ در انجمن برآید حافظ
کاربر مهمان