آواز عارفانه با صدای محمدعلی گلریز
بنگر که جوی آب چه مستانه می رود
مانند کهکشان به گریبان مرغزار
در خواب ناز بود به گهواره سحاب
وا کرد چشم شوق به آغوش کوهسار
دید بحر بیکرانه چه مستانه می رود
در خود یگانه از همه بیگانه می رود
گل عشوه داد و گفت دمی پیش ما بایست
خندید غنچه و سر دامان او کشید
نا آشنای جلوه فروشان سبز پوش
صحرا برید و سینهٔ کوه و کمر درید
زی بحر بیکرانه چه مستانه می رود
در خود یگانه از همه بیگانه می رود
بنگر که جوی آب چه مستانه می رود
مانند کهکشان به گریبان مرغزار
در خواب ناز بود به گهواره سحاب
وا کرد چشم شوق به آغوش کوهسار
دید بحر بیکرانه چه مستانه می رود
در خود یگانه از همه بیگانه می رود
گل عشوه داد و گفت دمی پیش ما بایست
خندید غنچه و سر دامان او کشید
نا آشنای جلوه فروشان سبز پوش
صحرا برید و سینهٔ کوه و کمر درید
زی بحر بیکرانه چه مستانه می رود
در خود یگانه از همه بیگانه می رود
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:39
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه