ترانه ی بختیاری
تو مونه خواسی مو تونه خواسم
تی بره موندم نترم واسم
رهدی و تنها زمونه پیرم کرد
خیر نبینه هو که از تو دیدم کرد
گودی ایویی سیچه نیویی
چه کنم وا ای داد تهنویی
سر به کوه نادم دنیا وم ایخنده
داغ دیری تو گوشه دلم مونده
ای خدا وم بگو مر چه دارم خدا
غم دنیانه کردی به بارم خدا
تهنویی کشتم ای گلم ورگرد
چه کنم وا غم سرچاله سرد
شوگرهدم گلم تو نویدی کلم
مه دروید خدا چه کنم وا دلم
کوگ تهنوییم همدرنگ نارم
من ای چاله یه خورنگ نارم
تو مرا دوست داشتی، من هم تو را دوست داشتم
چشم به راه ماندم و طاقتی نمانده
رفتی و از درد تنهایی زمانه پیرم کرده است
نفرین بر کسی که مرا از تو دور کرده است
گفته بودی که میآیی پس چه شده است که نیامدهای
من با این غم و درد تنهایی چه کنم
دیوانهوار سر به کوه گذاشتهام و دنیا به من میخندد
غم دوری تو در سراسر وجودم مانده است
خدایا بگو دیگر از من چه باقی مانده است
که غمهای دنیا را به دوش من گذاشتهای
گل من برگرد که تنهایی مرا از پا درآورده است
بگو با غم چکار کنم وقتی که تمام وجودم سرد و افسرده است
گل من شب مرا فرا گرفته و تو در کنارم نیستی
ماه در آسمان پیدا شده است و نمیدانم با دل عاشق چه کنم
کبک تنهایی هستم که همنشین و همزبانی ندارم
و در اجاق سرد دلم شرارهای نیست که دلگرم شوم.
تو مونه خواسی مو تونه خواسم
تی بره موندم نترم واسم
رهدی و تنها زمونه پیرم کرد
خیر نبینه هو که از تو دیدم کرد
گودی ایویی سیچه نیویی
چه کنم وا ای داد تهنویی
سر به کوه نادم دنیا وم ایخنده
داغ دیری تو گوشه دلم مونده
ای خدا وم بگو مر چه دارم خدا
غم دنیانه کردی به بارم خدا
تهنویی کشتم ای گلم ورگرد
چه کنم وا غم سرچاله سرد
شوگرهدم گلم تو نویدی کلم
مه دروید خدا چه کنم وا دلم
کوگ تهنوییم همدرنگ نارم
من ای چاله یه خورنگ نارم
تو مرا دوست داشتی، من هم تو را دوست داشتم
چشم به راه ماندم و طاقتی نمانده
رفتی و از درد تنهایی زمانه پیرم کرده است
نفرین بر کسی که مرا از تو دور کرده است
گفته بودی که میآیی پس چه شده است که نیامدهای
من با این غم و درد تنهایی چه کنم
دیوانهوار سر به کوه گذاشتهام و دنیا به من میخندد
غم دوری تو در سراسر وجودم مانده است
خدایا بگو دیگر از من چه باقی مانده است
که غمهای دنیا را به دوش من گذاشتهای
گل من برگرد که تنهایی مرا از پا درآورده است
بگو با غم چکار کنم وقتی که تمام وجودم سرد و افسرده است
گل من شب مرا فرا گرفته و تو در کنارم نیستی
ماه در آسمان پیدا شده است و نمیدانم با دل عاشق چه کنم
کبک تنهایی هستم که همنشین و همزبانی ندارم
و در اجاق سرد دلم شرارهای نیست که دلگرم شوم.
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان