ترانه ی مازندرانی
پنبه گله کا، وارنه
هوای نفس میانه
چادری که وابعیه
زمسون لکه ولائه
خوشه هکرده یخ لیگ
نیمدری پشت، دواره
ره دیا دله کنه
هوای میون ستاره
کوچه دله، خش خش ورف
صدای لینگ زمسون
مث ساز چشمه مونه
چمر وارش نابدون
دلا، تش کلوی کرسی
زندگی رنگ امیده
هرکسی ره که اشنی
فکر فردای سفیده
شکوفههای پنبه میبارد
نفس هوا، مه آلود و ابری است
چادر سفیدی که گشوده شده است
کولهبار زمستان است
یخها قندیل بستهاند (خوشه کردهاند)
دوباره، پشت پنجره
دارد پنهان و پیدا میشود
ستاره لا به لای ابرهای آسمان
خش خش برف در کوچه
صدای پای زمستون است
مانند آهنگ چشمهساران است
صدای بارش باران در ناودان است
دلها به گرمی گولههای سرخ آتش کرسیها است
زندگی رنگ امید است
به هر کسی که چشم میدوزی
در اندیشه ساختن فرداهای روشن است.
پنبه گله کا، وارنه
هوای نفس میانه
چادری که وابعیه
زمسون لکه ولائه
خوشه هکرده یخ لیگ
نیمدری پشت، دواره
ره دیا دله کنه
هوای میون ستاره
کوچه دله، خش خش ورف
صدای لینگ زمسون
مث ساز چشمه مونه
چمر وارش نابدون
دلا، تش کلوی کرسی
زندگی رنگ امیده
هرکسی ره که اشنی
فکر فردای سفیده
شکوفههای پنبه میبارد
نفس هوا، مه آلود و ابری است
چادر سفیدی که گشوده شده است
کولهبار زمستان است
یخها قندیل بستهاند (خوشه کردهاند)
دوباره، پشت پنجره
دارد پنهان و پیدا میشود
ستاره لا به لای ابرهای آسمان
خش خش برف در کوچه
صدای پای زمستون است
مانند آهنگ چشمهساران است
صدای بارش باران در ناودان است
دلها به گرمی گولههای سرخ آتش کرسیها است
زندگی رنگ امید است
به هر کسی که چشم میدوزی
در اندیشه ساختن فرداهای روشن است.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه