ترانه ی کردی در وصف کوه بیستون
دلم وه درد عاشقی مبتلا گردیده
وه لنجه و لارت قرارو طاقتم بر دیده
له داخ دیورت تا سحر هرشو گریانم
چیو شمع بزم حسرت مینت بارانه
بن بن هه چیو نی ناله کی سرتاپام له غم
نمنیه صبر و طاقتم بی تو هاوار وه کی بم
شیتم له شیوه ی شیرینت شمامه ی خوشبو
دینم وه ولد اگر میلگم فرامو شد بوو
سینه بیستیون گنجینه ی راز فرهاده
هرکس عاشق بیو شیرین گیان رنجی
با غرور و متانت خود دلم را به درد عاشقی دچار کرده ای
از داغ دوری تو مانند شمع بزم حسرت هر شب گریان و نالانم
سینه کوه بیستون گنجینه ی راز فرهاد است که می گوید هرکس عاشق شود باید رنج بسیار ببرد
معصومیت رفتار تو روز و شب آتشی در دل من افکنده است
همانند نی بند بندم از غم و ناله و آه است و از دوری تو صبر و طاقتم نمانده است
از شیوه ی نگاه تو مدهوشم و از روزی می ترسم که مرا فراموش کنی
من دلباخته ی مهربانی تو هستم مرا فراموش مکن.
دلم وه درد عاشقی مبتلا گردیده
وه لنجه و لارت قرارو طاقتم بر دیده
له داخ دیورت تا سحر هرشو گریانم
چیو شمع بزم حسرت مینت بارانه
بن بن هه چیو نی ناله کی سرتاپام له غم
نمنیه صبر و طاقتم بی تو هاوار وه کی بم
شیتم له شیوه ی شیرینت شمامه ی خوشبو
دینم وه ولد اگر میلگم فرامو شد بوو
سینه بیستیون گنجینه ی راز فرهاده
هرکس عاشق بیو شیرین گیان رنجی
با غرور و متانت خود دلم را به درد عاشقی دچار کرده ای
از داغ دوری تو مانند شمع بزم حسرت هر شب گریان و نالانم
سینه کوه بیستون گنجینه ی راز فرهاد است که می گوید هرکس عاشق شود باید رنج بسیار ببرد
معصومیت رفتار تو روز و شب آتشی در دل من افکنده است
همانند نی بند بندم از غم و ناله و آه است و از دوری تو صبر و طاقتم نمانده است
از شیوه ی نگاه تو مدهوشم و از روزی می ترسم که مرا فراموش کنی
من دلباخته ی مهربانی تو هستم مرا فراموش مکن.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:51
کاربر مهمان