ترانه ی پاپ با موضوع خرمشهر
این صدای شیشه بود و سنگ بود
مرغوای مرغ جغد شوم جنگ بود
در شبی آبستن درد و نبرد
جنگ را دشمن به ما تحمیل کرد
بر سر پیر و جوان بی گناه
بر زنان و کودکان بی پناه
بی خبر٬ بی وقفه٬ بی گفت و شنود
از زمین و آسمان آتش گشود
آتش و خون شهر را در بر گرفت
شهر بوی خون و خاکستر گرفت
نیمی از مردم به دشمن در ستیز
نیم دیگر پای لرزان در گریز
زندگی زان پس به شهر درد و دود
کوچ بود و کوچ بود و کوچ بود
کوچ تن ها و دل ها بند بود
کوچ مادرهای بی فرزند بود
کوچ بی ییلاق و بی قشلاق بود
کوچ نوزادان بی قنداق بود
کوچ پیر و کوچ پور و کوچ دور
کوچ ویران ساز باروی غرور
کوچ تلخ از کوچه باغ شهر یاد
کوچ تسلیم به هرچه باد٬ باد
ز آسمان دریای آتش سرنگون
موج می زد از زمین دریای خون
لحظه هایی رفت شهری دود شد
خانمانها٬ خانهها نابود شد
در دل ایران ز هر سو خار رفت
زآنچه با مهران و با سومار رفت
خاک کردستان غم بیداد داشت
قصر شیرین ماتم فرهاد داشت
آتش و خون در دل کارون گرفت
رود کارون رنگ و بوی خون گرفت
خون به کام دشت و کام نهر شد
آه خرمشهر خونین شهر شد
آتش افروزان دنیا سوز جنگ
دسته دسته٬ بسته بسته٬ رنگ رنگ
دشمن ما را به نیرو ساختند
تا به میدان نبردش تاختند
این چنینش داده شد بال و پری
تیغی و تیری و گرز و خنجری
کوله بارش را ز زر انباشتند
دشت شیران را تهی پنداشتند
ملت ایران خروشان٬ بی قرار
ملتی رستم دل و آرش تبار
کاوه ها٬ گردآفریدان جان به کف
سرفرازان سپاهی صف به صف
سر به سالار شهیدان داده ها
عاشقان٬ جانبازها٬ آزاده ها
در دفاعی بی امان و بی هدف
عاشقانه٬ دل به جان و جان به کف
بر صف دشمن تباران تاختند
تا ز ایرانش برون انداختند
تندرآسا بر صف دشمن زدند
تیر بر چشمان اهریمن زدند
خاک کردستان ما آزاد شد
قصر شیرین خانه فرهاد شد
بیستون از شر شیطان رسته بود
طاق بستان طاق نصرت بسته بود
زندگی بر کام دشمن زهر شد
باز خونین شهر خرمشهر شد
این صدای شیشه بود و سنگ بود
مرغوای مرغ جغد شوم جنگ بود
در شبی آبستن درد و نبرد
جنگ را دشمن به ما تحمیل کرد
بر سر پیر و جوان بی گناه
بر زنان و کودکان بی پناه
بی خبر٬ بی وقفه٬ بی گفت و شنود
از زمین و آسمان آتش گشود
آتش و خون شهر را در بر گرفت
شهر بوی خون و خاکستر گرفت
نیمی از مردم به دشمن در ستیز
نیم دیگر پای لرزان در گریز
زندگی زان پس به شهر درد و دود
کوچ بود و کوچ بود و کوچ بود
کوچ تن ها و دل ها بند بود
کوچ مادرهای بی فرزند بود
کوچ بی ییلاق و بی قشلاق بود
کوچ نوزادان بی قنداق بود
کوچ پیر و کوچ پور و کوچ دور
کوچ ویران ساز باروی غرور
کوچ تلخ از کوچه باغ شهر یاد
کوچ تسلیم به هرچه باد٬ باد
ز آسمان دریای آتش سرنگون
موج می زد از زمین دریای خون
لحظه هایی رفت شهری دود شد
خانمانها٬ خانهها نابود شد
در دل ایران ز هر سو خار رفت
زآنچه با مهران و با سومار رفت
خاک کردستان غم بیداد داشت
قصر شیرین ماتم فرهاد داشت
آتش و خون در دل کارون گرفت
رود کارون رنگ و بوی خون گرفت
خون به کام دشت و کام نهر شد
آه خرمشهر خونین شهر شد
آتش افروزان دنیا سوز جنگ
دسته دسته٬ بسته بسته٬ رنگ رنگ
دشمن ما را به نیرو ساختند
تا به میدان نبردش تاختند
این چنینش داده شد بال و پری
تیغی و تیری و گرز و خنجری
کوله بارش را ز زر انباشتند
دشت شیران را تهی پنداشتند
ملت ایران خروشان٬ بی قرار
ملتی رستم دل و آرش تبار
کاوه ها٬ گردآفریدان جان به کف
سرفرازان سپاهی صف به صف
سر به سالار شهیدان داده ها
عاشقان٬ جانبازها٬ آزاده ها
در دفاعی بی امان و بی هدف
عاشقانه٬ دل به جان و جان به کف
بر صف دشمن تباران تاختند
تا ز ایرانش برون انداختند
تندرآسا بر صف دشمن زدند
تیر بر چشمان اهریمن زدند
خاک کردستان ما آزاد شد
قصر شیرین خانه فرهاد شد
بیستون از شر شیطان رسته بود
طاق بستان طاق نصرت بسته بود
زندگی بر کام دشمن زهر شد
باز خونین شهر خرمشهر شد
کاربر مهمان