ترانه ی پاپ در مدح حضرت علی (ع)
می خواهم از کسی بسرایم که آفتاب
حسرت نشین سایه ای از ذوالفقار اوست
آن راز گونه ای که به عالم هر آن چه هست
یا نیست یا همیشه ترین وامدار اوست
می خواهم از کسی بسرایم که آگهم
شایسته ی سرودن آن قله نیستم
خود اعتراف می کنم و غبطه می خورم
با این که شرحه شرحه به شوقش گریستم
می خواهم از کسی بسرایم که اسم نیست
اما کلید گمشده اسم اعظم است
آیینه ای که هرچه بر او خیره می شوم
حس می کنم که بینش و بینایی ام کم است
میلاد او برای من آغاز خلقت است
آغاز آفرینش ذرات منجلی
آغاز جان گرفتتن شورآفرین خاک
خاکی که جان گرفت و شد انسان و شد علی
می خواهم از کسی بسرایم که آفتاب
حسرت نشین سایه ای از ذوالفقار اوست
آن راز گونه ای که به عالم هر آن چه هست
یا نیست یا همیشه ترین وامدار اوست
می خواهم از کسی بسرایم که آگهم
شایسته ی سرودن آن قله نیستم
خود اعتراف می کنم و غبطه می خورم
با این که شرحه شرحه به شوقش گریستم
می خواهم از کسی بسرایم که اسم نیست
اما کلید گمشده اسم اعظم است
آیینه ای که هرچه بر او خیره می شوم
حس می کنم که بینش و بینایی ام کم است
میلاد او برای من آغاز خلقت است
آغاز آفرینش ذرات منجلی
آغاز جان گرفتتن شورآفرین خاک
خاکی که جان گرفت و شد انسان و شد علی
کاربر مهمان