ترانه ی پاپ ماندرانی در وصف مراسم جشن
هاشوا بیا بیا لکن بزن
مارِنا دارنهِ نِنایِ آسمون
چرخه شلوار ده، دپوشته سرخه دار
چکه من زمبود نه ره ملایمه باد
سرهدا سرون ده سرخ جُندکا
سر به شفتی بزونه مرغ و جیکا
منو آذر خاله ی چکه سما
تا بهار لرز و تو دمبه گال به گال
فلک رسمه بهوته چل چلا
شوره جه تن بشوره سلاپه تن
زومای ماه دَرِنه سمند سوار
نزمِ اسفند حولهِ رِه هکارده واز
ورف شادی بزوهه تا
عاروس تن دپوشین طلایی لا
ماهِ تن جه کفِنهِ نقارِه لا
شانسرک یِواشتِرک هِدا خَوِر
هِجله رِه شان کالی سَرهدا نِه جا
گونِه هاجِر خاله هر نمازِ سر
دَهیل و تِنبِک سر صدا بوهه
هِچ کِسیِ روز نواشِه کال پَتی
کِلِه سَر قول بزِنه پارچ چایی
مرغ غم کالی نسازِه دارِ سَر
پت کالِه توری نخونده بامِ سر
بیا بیا با دست روی لگن ساز محلی بزن
امشب عروسی ماه و آفتاب است
مادر آسمان مجلس حنابندان دارد
شلوار چین چین مخصوص رقص محلی رو پوشیده درخت سرخدار
دست زدنش با من و نواختن نی با باد ملایم
روی تنه ی درخت دارتلا تنبک زده است
چشمه هم سنتور دلنوازش رو روی سنگ کاشته است
گاو نر سرخ رنگ نعره ی مستی اش رو سر داد
جوجه ها و مرغ کرچ دیوانه وار شروع به بالا و پایین پریدن کردن
رقص چکه ای محلی من و خاله آذر
از از آذر ماه تا بهار ادامه خواهد داشت
پرستوی مهاجر رسم دنیا و روزگار رو گفت
اول صبح آفتاب باید به حمام برود .
از رسومات عروسی مردمان شمال است که در شروع عروسی ابتدا عروس به حمام میرود سپس فردای آنروز نوبت داماد میشود البته با مراسم خاصی.
گفته اند که ماه داماد در شبی صاف پر از ستاره در حمام شبنم رفته است
تن لخت اش را با شبنم شستشو داده است
داماد .ماه سوار بر اسب سمند از دور می آید
مه صبحگاهی اسفند ماه حوله اش را باز کرد
نقل تگرگ به هوا میریزد دستهای آسمون
بهمن ماه هم برف شادی اش را در هوا پراکند
آی شاواش. آفتاب چه کسی اینگونه آرایش و زینت داده است
چه کسی لباسهای طلائی بر تن آفتاب پوشیده است
لباس نقره ای هم بر اندام ماه زیبنده است
ای.شاواش.دم غروبه و بلند شو بیا
معولا در رسوم مردمان شمال است که غروب هنگام به تماشای مراسم عروسی میروند و پایکوبی می کنند.
تا به تماشای مراسم عروسی برویم
یواشکی شانه به سر خبر داده است
حجله ی ماه و آفتاب را روی صخره بلند شانکالی باید گرفت
خاله هاجر روی هر نمازش میگوید
همیشه صدای شادمانی مردم ده بلند باشه
هیچ کسی فقیر و بدبخت و ندار نباشه
روی اجاق چوبی همه قل قل بزنه دیگ رزق و روزی
روی درخت زندگی هیچ بنده ای جغد غم آشیانه نسازد
جغد روی بام هیچ کسی آواز غم و مرگ نخواند
آی شواش. بیا بیا ساز محلی رو با دست روی لگن بزن
مادر آسمون حنابندان دارد .
لگن: لگن زنی از نوا و سازهای محلی تبری است که معمولا توسط دختران روستا نواخته می شود.و اخیرا جشنواره ی لگن نوازی در مازندران توسط آقای حسن شجایی برگزار میشود.
دارتلا:نوعی پرنده ی کمیاب رو به نابودی .که آوازی شبیه رگبار اسلحه را دارد.
کال پتی: نارس .نرسیده .ذلیل.
هاشوا بیا بیا لکن بزن
مارِنا دارنهِ نِنایِ آسمون
چرخه شلوار ده، دپوشته سرخه دار
چکه من زمبود نه ره ملایمه باد
سرهدا سرون ده سرخ جُندکا
سر به شفتی بزونه مرغ و جیکا
منو آذر خاله ی چکه سما
تا بهار لرز و تو دمبه گال به گال
فلک رسمه بهوته چل چلا
شوره جه تن بشوره سلاپه تن
زومای ماه دَرِنه سمند سوار
نزمِ اسفند حولهِ رِه هکارده واز
ورف شادی بزوهه تا
عاروس تن دپوشین طلایی لا
ماهِ تن جه کفِنهِ نقارِه لا
شانسرک یِواشتِرک هِدا خَوِر
هِجله رِه شان کالی سَرهدا نِه جا
گونِه هاجِر خاله هر نمازِ سر
دَهیل و تِنبِک سر صدا بوهه
هِچ کِسیِ روز نواشِه کال پَتی
کِلِه سَر قول بزِنه پارچ چایی
مرغ غم کالی نسازِه دارِ سَر
پت کالِه توری نخونده بامِ سر
بیا بیا با دست روی لگن ساز محلی بزن
امشب عروسی ماه و آفتاب است
مادر آسمان مجلس حنابندان دارد
شلوار چین چین مخصوص رقص محلی رو پوشیده درخت سرخدار
دست زدنش با من و نواختن نی با باد ملایم
روی تنه ی درخت دارتلا تنبک زده است
چشمه هم سنتور دلنوازش رو روی سنگ کاشته است
گاو نر سرخ رنگ نعره ی مستی اش رو سر داد
جوجه ها و مرغ کرچ دیوانه وار شروع به بالا و پایین پریدن کردن
رقص چکه ای محلی من و خاله آذر
از از آذر ماه تا بهار ادامه خواهد داشت
پرستوی مهاجر رسم دنیا و روزگار رو گفت
اول صبح آفتاب باید به حمام برود .
از رسومات عروسی مردمان شمال است که در شروع عروسی ابتدا عروس به حمام میرود سپس فردای آنروز نوبت داماد میشود البته با مراسم خاصی.
گفته اند که ماه داماد در شبی صاف پر از ستاره در حمام شبنم رفته است
تن لخت اش را با شبنم شستشو داده است
داماد .ماه سوار بر اسب سمند از دور می آید
مه صبحگاهی اسفند ماه حوله اش را باز کرد
نقل تگرگ به هوا میریزد دستهای آسمون
بهمن ماه هم برف شادی اش را در هوا پراکند
آی شاواش. آفتاب چه کسی اینگونه آرایش و زینت داده است
چه کسی لباسهای طلائی بر تن آفتاب پوشیده است
لباس نقره ای هم بر اندام ماه زیبنده است
ای.شاواش.دم غروبه و بلند شو بیا
معولا در رسوم مردمان شمال است که غروب هنگام به تماشای مراسم عروسی میروند و پایکوبی می کنند.
تا به تماشای مراسم عروسی برویم
یواشکی شانه به سر خبر داده است
حجله ی ماه و آفتاب را روی صخره بلند شانکالی باید گرفت
خاله هاجر روی هر نمازش میگوید
همیشه صدای شادمانی مردم ده بلند باشه
هیچ کسی فقیر و بدبخت و ندار نباشه
روی اجاق چوبی همه قل قل بزنه دیگ رزق و روزی
روی درخت زندگی هیچ بنده ای جغد غم آشیانه نسازد
جغد روی بام هیچ کسی آواز غم و مرگ نخواند
آی شواش. بیا بیا ساز محلی رو با دست روی لگن بزن
مادر آسمون حنابندان دارد .
لگن: لگن زنی از نوا و سازهای محلی تبری است که معمولا توسط دختران روستا نواخته می شود.و اخیرا جشنواره ی لگن نوازی در مازندران توسط آقای حسن شجایی برگزار میشود.
دارتلا:نوعی پرنده ی کمیاب رو به نابودی .که آوازی شبیه رگبار اسلحه را دارد.
کال پتی: نارس .نرسیده .ذلیل.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه