ترانه ی پاپ
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری، مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گل ها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کسی بد کرده ای حاشا مکن
زر به دست طفل دادن اشتباهست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیر و خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری، مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گل ها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کسی بد کرده ای حاشا مکن
زر به دست طفل دادن اشتباهست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیر و خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:38
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه