ترانه ی پاپ
در دل بنشان مهر خودت را
تا هیچ اثر از خویش نماند
ای کاش که گیسوی تو را باد
این بار به دستم برساند
من از همه کس دست کشیدم
تا دست به دامان تو باشد
انگار که این قسمت من بود
یک عمر پریشان تو باشم
پری روی دل آشوب تو با یار
خودت هم سر یاری نداری
تو در اوج غروری که در آینه
حتی به خود دل نسپاری
تو آرامش جانی تو نبضی ضربانی
تویی خواب و خیالم تویی
اگر خسته ی راهم چه باک از نرسیدن
تو هستی پر و بالم
آشوبم و آرام گرفتم
تو ماه آسمان منی جان منی
همیشه هم زبان منی جان منی
چون مهر تو افتاده به جانم
من عاشق تو بودم و هستم
خوشبخت ترین در دو جهانم
در دل بنشان مهر خودت را
تا هیچ اثر از خویش نماند
ای کاش که گیسوی تو را باد
این بار به دستم برساند
من از همه کس دست کشیدم
تا دست به دامان تو باشد
انگار که این قسمت من بود
یک عمر پریشان تو باشم
پری روی دل آشوب تو با یار
خودت هم سر یاری نداری
تو در اوج غروری که در آینه
حتی به خود دل نسپاری
تو آرامش جانی تو نبضی ضربانی
تویی خواب و خیالم تویی
اگر خسته ی راهم چه باک از نرسیدن
تو هستی پر و بالم
آشوبم و آرام گرفتم
تو ماه آسمان منی جان منی
همیشه هم زبان منی جان منی
چون مهر تو افتاده به جانم
من عاشق تو بودم و هستم
خوشبخت ترین در دو جهانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه